دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X17220180622Evaluation of Morphological Variants of the Soft Palate on Digital Lateral Cephalometric Image among Iranian Patientsبررسی تنوعات مورفولوژی کام نرم در تصاویر لترال سفالومتری دیجیتال در بیماران ایرانی1791866643310.22118/jsmj.2018.66433FAنسترن فرهادیاستادیار بخش رادیولوژی دهان، فک و صورت.بخش رادیولوژی دهان، فک و صورت، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور، اهواز، اهواز، ایران.طاهره ظاهریاستادیار بخش رادیولوژی دهان، فک و صورت.بخش رادیولوژی دهان، فک و صورت، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور، اهواز، اهواز، ایران.ناهید انجامدانشجوی دکتری.دانشجوی دکتری حرفهای دندانپزشکی، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور، اهواز، اهواز، ایران.لیدا نادریدکترای دندانپزشکی.بخش رادیولوژی دهان، فک و صورت، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور، اهواز، اهواز، ایران.Journal Article20190306<strong>Background and Objecitve: </strong>Morphological varieties of anatomical structures are different from one ethnic population to another. Awareness of these varieties helps in diagnosis and treatment of related disorders. The purpose of this study was to assess the morphological varieties of the soft palate in lateral. cephalometric images of Iranian patients.
<strong>Subjects and Methods:</strong> In this descriptive analytical study, 385 digital lateral cephalometric images of Iranian patients were investigated in some cities of the country. Demographic data were collected. A classification with 6 groups including leaf-shaped, rat-tail, butt-like, straight-lined, distorted and crook-shaped was used. All the radiographs were analyzed and categorized into six types according to the soft palate morphology by an oral and maxillofacial radiologist. Data were imported in the statistical software (SPSS 20 for Windows, SPSS Inc., Chicago, IL). Demographical data were collected. The morphology types of soft palate were compared among both sexes and different age groups using Chi-square and ANOVA statistical test (α=0∙05).
<strong>Results:</strong> The leaf-shaped soft palate was the most frequent morphology (46.8%) and the least common morphology was crook type (3.6%). There was no significant statistical difference between the morphology of soft palate between genders and different age groups (P > 0.05).
<strong>Conclusion:</strong> The leaf-shaped soft palate was the most common morphology in Iranian population. There was no significant statistical difference between the morphology of soft palate of males and females. There was no significant statistical difference between the morphology of soft palate in different age groups.
<strong> </strong><strong>زمینه و هدف:</strong> تنوعات مورفولوژیک ساختارهای آناتومیک از نژادی به نژاد دیگر متفاوت است. آگاهی از این تنوعات به تشخیص و درمان اختلالات مرتبط کمک میکند. هدف از این مطالعه بررسی تنوعات مورفولوژیک کام نرم در تصاویر لترال سفالومتری بیماران ایرانی بود.
<strong>روش بررسی:</strong> در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، 385 تصویر سفالومتری لترال دیجیتال بیماران ایرانی در چندین شهر ایران بررسی شد. اطلاعات دموگرافیک یادداشت شد. یک طبقه بندی شامل 6 گروه برگی شکل، دم موشی شکل، بشکه ای شکل، خط مستقیم، کج و معوج و قلابی شکل استفاده شد. مورفولوژی کام نرم در هر تصویر تعیین شد. مورفولوژی کام نرم در تصاویر لترال سفالومتری دیجیتال بیماران توسط یک رادیولوژیست دهان، فک و صورت تعیین گردید. داده ها در نرم افزار آماریSPSS 20 for Windows, SPSS Inc., Chicago, IL)) وارد شد. مورفولوژی کام نرم در دو جنس و گروههای سنی مختلف با آزمون آماری Chi-square و ANOVA مقایسه شد (05/0= α).
<strong>یافته ها:</strong>شایعترین مورفولوژی کام نرم برگی شکل(8/46درصد) و نادرترین مورفولوژی کام نرم قلابی شکل (6/3 درصد) بود. بین مورفولوژی کام نرم در دو جنس و گروههای سنی مختلف تفاوت آماری معناداری وجود نداشت (05/0 P- >).
<strong>نتیجه گیری:</strong> کام نرم برگی شکل شایعترین مورفولوژی در نژاد ایرانی بود. مورفولوژی کام نرم در زنان و مردان ایرانی تفاوت آماری معناداری نداشت. مورفولوژی کام نرم در زنان و مردان ایرانی تفاوت آماری معناداری نداشت. مورفولوژی کام نرم در گروه های سنی مختلف تفاوت آماری معناداری نداشت.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_66433_43ab5baaa8bfde43d72f20b5a94ccfa9.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X17220180622Identification and Quantification of Gliclazide in Human Plasma by HPLC-PDAتعیین سطح گلیکلازید در پلاسما با استفاده از روش کروماتوگرافی مایع با کارآیی بالا با آشکارسازی فتودیود آرایهای1952016701210.22118/jsmj.2018.67012FAمیثم صابریدانشجوی دکتری حرفه ای داروسازی.دانشکده داروسازی، دانشجوی دکتری حرفه ای داروسازی، دانشکاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.زهرا رمضانیدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، دانشکده داروسازیعلیحسین صابریدانشیار گروه ژنتیک.گروه ژنتیک، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.حمیرا رشیدیدانشیار گروه داخلی مرکز تحقیقات دیابت.مرکز تحقیقات دیابت، پژوهشکده سلامت، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز ایران.0000-0002-3605-6239Journal Article20180218<strong>Background and Objective: </strong>In this study, a high-performance liquid chromatography method was developed to determine the concentration of gliclazide in plasma. The Photodiode array (PDA) detector allows for the determination of purity. <br /><strong>Subjects and Methods: </strong>The mobile phase used in this study was phosphate buffer with pH = 3.5 and acetonitrile (HPLC grade) at a ratio of 1: 1 was run isocraticaly through a C18 analytical column. The UV detection was done at 253 nm. Analytical run time was less than 10 min. <br /><strong>Results: </strong>In the optimum conditions, the calibration curve in the area of 50 to 400 ng/ml, linear with the equation y = 28.029x + 212.74 and 0.998 = R2. Gliclazide was detected within 3.6 minutes by photodiode detector. The limit of detection (LOD) and the limit of quantitative (LOQ) in this method are calculated as 23 ng/ml and 71 ng/ml, respectively. <br /><strong>Conclusion:</strong> The evaluation of the accuracy and precision of method showed that this method has the ability to determine the amount of gliclazide in plasma, and the method is reliable and fast.<strong>زمینه و هدف</strong><strong>: </strong>در این مطالعه یک روش کروماتوگرافی مایع با کارآیی بالا (HPLC) برای تعیین سطح غلظت گلی کلازید در پلاسما ارایه شده است. استفاده از دتکتور فتودیود آرایه ای ( PDA ) امکان تعیین خلوص پیک جدا شده را فراهم می کند.<br /> <strong>روش بررسی: </strong>فاز متحرک استفاده شده در این تحقیق بافر فسفات با PH=3.5 و استونیتریل به نسبت 1:1 بوده است. برای تعیین دقت و تکرار پذیری روش، 4 غلظت استاندارد 400، 200، 100 و 50 نانوگرم بر لیتر از گلیکلازید در پلاسما مورد استفاده قرار گرفت.<br /> <strong>یافته </strong><strong>ها: </strong>منحنی کالیبراسیون در ناحیه 50 تا 400 نانوگرم بر میلی لیتر می باشد. پیک مربوط به گلی کلازید در 3.6 دقیقه توسط دتکتور فتودیود شناسایی می شود. میزان حد تشخیص (LOD) و حد تعیین کمی (LOQ) در این روش به ترتیب 23 نانوگرم بر میلی لیتر و 50 نانوگرم بر میلی لیتر محاسبه شده است.<br /> <strong>نتیجه </strong><strong>گیری: </strong>ارزیابی صحت و دقت روش پیشنهادی نشان داد که این روش توانایی تعیین مقدار گلی کلازید را در پلاسما دارد و روش قابل اعتماد و سریعی می باشد.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_67012_08307d4ebf6780fe6d905caa8fe830d4.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X17220180622Impact of Consumption of a Single Course of Probiotic Supplementation on Malondialdehyde, Total Antioxidant Capacity and Lactic Acid in Futsalist Womenتأثیر یک دوره مصرف مکمل پروبیوتیک بر میزان مالون دی آلدهید، ظرفیت آنتی اکسیدانی تام و اسید لاکتیک در زنان فوتسالیست1591676643410.22118/jsmj.2018.66434FAShabnam Mohammadinejadدانشگاه آزاد اسلامی واحد آبادان0009-0003-8545-8968عبدالامیر سیاریاستادیار گروه تربیت بدنی.گروه تربیت بدنی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد آبادان، آبادان، ایران.0000000236924411مطهره مصلحیدکترای رشد و تکامل و یادگیری حرکتی.گروه یادگیری و کنترل حرکتی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.محمد ویسی شیخ رباطکارشناس ارشد مدیریت خدمات بهداشتی درمانی.دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.Journal Article20181120<strong>Background and Objective</strong><strong>:</strong> Nowadays, the use of probiotic supplements to prevent the production of free radicals has become more common. The aim of the present study was to assess the impact of taking a single course of probiotic supplementation on MDA, total antioxidant capacity and lactic acid in futsalist women. <br /><strong>Subjects and Methods: </strong>In a semi experimental study, women futsalists of Ahwaz city were selected through available sampling method and divided into two experimental and control groups of 15. Based on the findings of this study, probiotic supplements can be used to reduce the oxidative damage of intense exercise. Subjects with a range of 23 ± 0/60 years, height 167.4 ± 16, weight 87.50 ± 7.50 kg, and body mass index of 27.1 ± 4.9, were exercises for eight weeks, three sessions per week and each training session was 75 minutes. Long Supplements and placebo were given to the subjects in the placebo capsule. Blood samples were taken from the subjects in the post-test phase. For statistical analysis, ANOVA and independent t-test were used (P ≤ 0.05). <br /><strong>Results: </strong>The results showed that there was a significant decrease in MDA (P ≤ 0.05) and significant increase in antioxidant capacity (P ≤ 0.05) among the probiotic supplementation group compared to control group. However, there was no significant difference in reduction lactic acid between both groups (P ≤ 0.05). <br /><strong>Conclusion: </strong>According to the findings of this study, the use of probiotic supplementation can improve the antioxidant capacity in athletes.<strong>زمینه و هدف:</strong> امروزه استفاده از مکمل های پروبیوتیک جهت پیشگیری از تولید رادیکال های آزاد رواج یافته است. مطالعه حاضر با هدف تأثیر یک دوره مصرف مکمل پروبیوتیک بر میزان مالون دی آلدهید، ظرفیت آنتی اکسیدانی تام و اسید لاکتیک در زنان فوتسالیست انجام شد.<br /> <strong>روش بررسی: </strong>در مطالعه نیمه تجربی حاضر که به صورت کارآزمایی بالینی یک سو کور انجام شد، تعداد 30 نفر از زنان فوتسالیست به روش هدفمند انتخاب شدند و به دو گروه 15 نفری مداخله و دارونما تقسیم شدند. آزمودنیها دارای میانگین سنی 60/0± 23 سال، قد:16± 14/167 سانتی متر، وزن 50/7 ± 50/77 کیلوگرم و شاخص توده بدنی 9/4± 1/27 بودند. تمرینات به مدت هشت هفته، سه جلسه در هفته و هر جلسه تمرین به مدت 75 دقیقه بود. مکمل پروبیوتیک و دارونما به مدت 8 هفته به آزمودنی ها داده شد، جهت تجزیه و تحلیل آماری از روش تحلیل واریانس و آزمون تی مستقل و وابسته استفاده شد (05/0 < P).<br /> <strong>یافته ها:</strong> نتایج نشان داد در گروه مصرف مکمل پروبیوتیک کاهش معنی داری در مالون دی آلدهید (05/0< P) و افزایش معنی داری در ظرفیت آنتی اکسیدانی (05/0< P) نسبت به گروه کنترل مشاهده شد اما تفاوت معنی داری در کاهش میزان اسیدلاکتیک نسبت به گروه کنترل مشاهده نشد (05/0 > P).<br /> <strong>نتیجه گیری:</strong> با توجه به یافته های تحقیق حاضر مصرف مکمل پروبیوتیک می تواند موجب بهبود ظرفیت آنتی اکسیدانی در ورزشکاران شود.<br /> <strong> </strong>https://jsmj.ajums.ac.ir/article_66434_1c8723a4b6d9ef70341d6833867b1345.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X17220180622A Comparison of Frequency Domain of the Selected Trunk and Neck Muscles in Male Children with Forward Head and Healthy Control Ones during Runningمقایسهی طیف فرکانس منتخبی از عضلات ناحیهی تنه و گردن در کودکان پسر دارای ناهنجاری سربهجلو با همسالان سالم طی دویدن1451576648110.22118/jsmj.2018.66481FAامیرعلی جعفرنژادگرواستایار بیومکانیک ورزشی، گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران.0000-0002-2739-4340الهام سرخهدانشجوی کارشناسی ارشد بیومکانیک ورزشی.گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران.سمیه صلاحی موثقکارشناسی ارشد آسیبشناسی ورزشی.گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه علامه طباطبایی تهران، تهران، ایران.فرزانه ساکیاستادیار گروه آسیب شناسی ورزشی و حرکات اصلاحی.گروه آسیب شناسی ورزشی و حرکات اصلاحی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران.Journal Article20171212<strong>Background and Objective: </strong>The aim of this study was to compare the frequency domain of selected trunk and neck muscles in children with forward head posture and healthy control ones during running.
<strong>Subjects and Methods:</strong> twelve available male children with forward head (age: 11.7±1.4 years, height: 149.7±6.2 cm, weight: 38.0±4.7 kg) and 16 healthy male children (age: 11.8±1.3 years, height: 148.7±6.3 cm, weight: 39.6±5.4 kg) volunteered to participate in this study. The electrical activity of the selected muscles on the both sides of the body were recorded during running.
<strong>Results:</strong> The frequency amplitude of right serratus anterior muscle in forward head group was higher than the healthy group by 17.6% during stance phase of running. The lower trapezius muscle asymmetry index in the forward head group was higher than that in the healthy group by 105%. Upper trapezius muscle asymmetry index in the forward head group was higher than that in the healthy group by 141% during swing phase of running (P=0.005).
<strong>Conclusion:</strong> Higher frequency content of the right stratus anterior muscle in the forward head group during stance phase of running may be due to weakness of this muscle. Because of the higher asymmetry index in the lower and upper trapezius muscle asymmetry indices during stance and swing phases of running in children with forward head posture compared to healthy ones, it is necessary to design a training protocol for improving the strength symmetry in these muscles in these children.<strong>زمینه و هدف:</strong> هدف از این مطالعه مقایسه میزان طیف فرکانس منتخبی از عضلات ناحیهی تنه و گردن کودکان دارای ناهنجاری سربهجلو با همسالان سالم خود هنگام دویدن بود.
<strong>روش بررسی:</strong> تعداد 12 کودک پسر مبتلا به ناهنجاری سربهجلو (میانگین سنی: 4/1± 7/11سال، قد: 2/6 ± 7/149 سانتیمتر و وزن 7/4 ± 0/38 کیلوگرم) و تعداد 16 کودک پسر سالم (میانگین سنی: 3/1± 8/11 سال ، قد: 3/6 ± 2/148 سانتیمتر و وزن: 4/5 ± 6/39 کیلوگرم) به طور در دسترس انتخاب شدند. فعالیت الکتریکی عضلات منتخب در دو سمت بدن هنگام دویدن ثبت گردید.
<strong>یافته ها:</strong> نتایج نشان داد که میزان فرکانس عضله دندانهای قدامی سمت راست طی فاز اتکا دویدن در گروه سربهجلو حدود 6/17 درصد نسبت به گروه سالم بالاتر بود (048/0=P). شاخص عدم تقارن عضله ذوزنقه تحتانی طی فاز اتکا دویدن در گروه سربهجلو حدود 105درصد نسبت به گروه سالم بالاتر بود (044/0=P). همچنین شاخص عدم تقارن عضله ذوزنقه فوقانی طی فاز نوسان دویدن در گروه سربهجلو حدود 141درصد نسبت به گروه سالم بالاتر بود (005/0=P).
<strong>نتیجه گیری:</strong> میزان فرکانس بالاتر عضله دندانهای قدامی سمت راست طی فاز اتکا در گروه با ناهنجاری سربهجلو نسبت به افراد سالم میتواند نشان از ضعف این عضله در این افراد داشته باشد. با توجه به تفاوت در شاخص عدم تقارن عضله ذوزنقه تحتانی طی فاز اتکا و عضله ذوزنقه فوقانی طی فاز نوسان دویدن در گروه با ناهنجاری سربهجلو در مقایسه با افراد سالم، نیاز به طراحی تمریناتی جهت بهبود تقارن در میزان قدرت این عضلات در این افراد میباشد.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_66481_b3b00f15238bbcaf83c31ea8f0a9db7c.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X17220180622The Effect of 12 Weeks Swimming Training on Insulin Resistance and Plasma Apelin Levels in Elderly Women with Type 2 Diabetesبررسی اثر 12 هفته تمرینات شنا بر میزان مقاومت به انسولین و سطح پلاسمایی آپلین در زنان سالمند مبتلا به دیابت نوع 21691776648310.22118/jsmj.2018.66483FAزهره هدایت منشکارشناس ارشد فیزیولوژی ورزشی ، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد آبادان ، آبادان ، ایرانعبدالامیر سیاریاستادیار گروه تربیت بدنی.گروه تربیت بدنی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد آبادان، آبادان، ایران.0000000236924411فرزاد محمدیاستادیار گروه تربیت بدنی.گروه تربیت بدنی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد آبادان، آبادان، ایران.Journal Article20171203<strong>Background and </strong><strong>Objective</strong><strong>:</strong> Aging and sedentary lifestyle are the risk factors for type 2 diabetes. The aim of the present study was to evaluate the effects of twelve weeks of swimming on glycemic control and plasma apelin levels in older women with type 2 diabetes. <br /><strong>Subjects and Methods:</strong> In a semi-experimental study, 30 elderly women with type 2 diabetes were selected through purposeful sampling and randomly divided into two equal groups of swimming training and control. Swimming training was performed for 12 weeks, three sessions per week and each session with 50-70% of heart rate reserve. Fasting blood samples were taken before and after the study period. For statistical analysis of parametric tests and t-test and SPSS version 22 was used and the significance level of P<strong>Results:</strong> After the intervention period, there was a significant decrease in insulin resistance (P<0.001), HbA<sub>1</sub>c (P<0.001) and plasma apelin (P<0.05) among swimming group compared to control group. <br /><strong>Conclusion:</strong> Overall, the findings of this study showed that swimming training improves insulin sensitivity and decrease applein levels in elderly women with type 2 diabetes.<strong>زمینه و هدف:</strong> سالمندی و سبک زندگی کم تحرک از ریسک فاکتورهای دیابت نوع دو می باشد. هدف تحقیق حاضر بررسی اثر دوازده هفته تمرین شنا بر مقاومت انسولین و سطح آپلین پلاسمای زنان سالمند مبتلا به دیابت نوع دو بود.<br /> <strong>روش بررسی:</strong> در تحقیق حاضر 30 زن سالمند مبتلا به دیابت نوع دو به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به ترتیب به دو گروه تمرین شنا و کنترل تقسیم شدند. تمرین شنا به مدت 12 هفته، هر هفته سه جلسه و هر جلسه تمرین با شدت های 70-50 درصد ضربان قلب ذخیره انجام شد. نمونه گیری ها قبل و پس از دوره تحقیق به صورت ناشتا گردآوری شد. جهت از آزمون های پارامتریک تی وابسته و مستقل در سطح معنی داری 05/0 ≥ P با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 جهت تجزیه و تحلیل آماری نتایج استفاده شد.<br /> <strong>یافته ها:</strong> پس از دوره تمرین کاهش معنی داری در مقاومت به انسولین (001/0 > P)، HbA1c (001/0 > P) و اپلین پلاسما (011/0 > P) در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل مشاهده شد .<br /> <strong>نتیجه گیری: </strong>یافته های تحقیق حاضر نشان داد که تمرینات شنا موجب بهبود حساسیت به انسولین و کاهش سطح اپلین در زنان سالمند مبتلا به دیابت نوع دو می باشد.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_66483_da222090a67378331993a33f349a8034.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X17220180622Comparison of the Effect of a Selected Resistance Exercise Course with Two Different Intensities on Some Metabolic Indices in Active Young Girlsمقایسهی تاثیر یک دوره تمرین منتخب مقاومتی در دو شدت متفاوت بر برخی شاخصهای متابولیکی در دختران جوان فعال1151306648410.22118/jsmj.2018.66484FAمهسا پرسشکارشناسی ارشد گروه تربیتبدنی و علوم ورزشی.گروه تربیتبدنی و علوم ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه شهیدچمران اهواز، اهواز، ایران.0000-0002-6983-0868عبدالحمید حبیبیاستاد گروه فیزیولوژی ورزشی.گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران.0000-0001-6053-3210سعید احمدی براتیمربی گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی.گروه تربیتبدنی و علوم ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه شهیدچمران اهواز، اهواز، ایران.مجید مردانیان قهفرخیکارشناسی ارشد گروه تربیتبدنی و علوم ورزشی.گروه تربیتبدنی و علوم ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه شهیدچمران اهواز، اهواز، ایران.Journal Article20171114<strong>Background and Objective:</strong> Resistance exercises are recognized as an important part of women's fitness and fitness programs. But the effect of resistance training with different intensities on damages and muscle growth in girls is not fully clear. Therefore, the aim of this study was to investigate the effect of 6 weeks of resistance training with two different intensities on selected metabolic parameters among active young girls. <br /><strong>Subjects and Methods:</strong> Thirty six active student girls (mean age 20.7 ± 1.3 years, weight 58.4± 1.3 kg, height 164.1 ± 0.9 cm, and BMI of 23.1 ± 0.5 kg/m<sup>2</sup>) were divided into three groups: resistance training high intensity (70-90% of one repetition maximum, for 6 weeks; n=12), resistance training low intensity (40-60% of one repetition maximum, for 6 weeks; n=12) and no training control group (n=12). Blood samples were taken before and 24 hours after the end of the protocol to measure the levels of creatine kinase, growth hormone, testosterone, cortisol and insulin-like growth factor. <br /><strong>Results:</strong> One-way ANOVA results showed a significant difference in growth hormone (p < 0.006), testosterone (p < 0.05) and cortisol (p < 0.03), and non-significant differences in keratin kinase (p < 0.17) and growth factor Insulin (p < 0.27) between the 3 groups. The result of post hoc test showed a significant increase in growth hormone levels in resistance training groups with high and low intensity compared to control group (p < 0.007 and p < 0.03), testosterone levels in resistance training group with low intensity compared to control (p < 0.05), and cortisol levels in resistance training group compared to control group (p < 0.02). <br /><strong>Conclusion:</strong> The results of this study showed that there is no difference between high and low intensity resistance training on the levels of muscular metabolic indices in active girls.<strong>زمینه و هدف</strong>: تمرینات مقاومتی به عنوان بخش مهمی از برنامه های آمادگی و تندرستی زنان شناخته شده است، اما اثر این نوع تمرینات در شدتهای مختلف برعوامل آسیب و رشد عضلانی در دختران به طور کامل مشخص نیست. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر شش هفته تمرین مقاومتی در دو شدت متفاوت برشاخصهای منتخب متابولیکی در دختران جوان فعال انجام شده است.<br /> <strong>روش بررسی:</strong> 36 دختر فعال دانشجو (با میانگین سنی 3/1±7/20 سال، وزن 3/1±4/58 کیلوگرم، قد9/0±1/164 سانتیمتر شاخص توده بدن 5/0±1/23 کیلوگرم بر مترمربع) داوطلبانه در این طرح شرکت کرده و به سه گروه تمرین مقاومتی با شدت زیاد( 70-90 درصد یک تکرار بیشینه، 12نفر)، تمرین مقاومتی با شدت کم( 40-60درصد یک تکرار بیشینه، 12نفر) و گروه بدون ورزش( کنترل، 12نفر) تفکیک شدند. سپس دو گروه تجربی به مدت شش هفته به تمرینات مقاومتی پرداختند. نمونههای خونی قبل و 24 ساعت پس از پایان پروتکل تحقیق جهت اندازهگیری سطوح کراتین کیناز، هورمون رشد، تستوسترون، کورتیزول و عامل رشد شبه انسولینی گرفته شد.<br /> <strong>یافته ها:</strong> نتایج تحلیل واریانس یکراهه تفاوت معنیداری در هورمون رشد(006/0p≤)، تستوسترون(05/0p≤) و کورتیزول(03/0p≤) و تفاوت غیر معنیدار در کراتین کیناز(17/0p≤) و عامل رشد شب انسولینی(27/0p≤) بین 3 گروه نشان داد. در نتیجه آزمون تعقیبی هورمون رشد گروههای تمرین مقاومتی با شدت بالا و پایین نسبت به گروه کنترل(به ترتیب 007/0 p≤و 03/0p≤)، تستوسترون گروه تمرین مقاومتی با شدت کم نسبت به کنترل(05/0p≤) و کورتیزول گروه تمرین مقاومتی شدید نسبت به گروه کنترل(02/0p≤) افزایش معنیدار نشان دادند.<br /> <strong>نتیجه گیری:</strong> نتایج این پژوهش نشان داد بین تمرین مقاومتی پر شدت و کم شدت تفاوت معنیداری از نظر تاثیر بر سطوح شاخصهای متابولیک عضلانی دختران جوان فعال وجود ندارد.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_66484_fbf6a46bcb142eafe03a7ddbf34482e2.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X17220180622The Effect of 8 Weeks Neurofeedback and Pilates Training on Children’s Balance with Down Syndrome Disorderاثر 8 هفته تمرینات نروفیدبک و پیلاتس بر تعادل کودکان مبتلا به سندروم داون2252336680510.22118/jsmj.2018.66805FAحسن صفی خانیاستادیار گروه تربیت بدنی.گروه تربیت بدنی، واحد کرمانشاه، دانشگاه ازاد اسلامی، کرمانشاه، ایران.0000-0003-2602-4919عباس رژهدانشجوی دکتری تربیت بدنی.گروه تربیت بدنی، واحد کرمانشاه، دانشگاه ازاد اسلامی، کرمانشاه، ایران.مهدی روزبهانیاستادیار گروه تربیت بدنی.گروه تربیت بدنی، واحد بروجرد، دانشگاه ازاد اسلامی، بروجرد، ایران.0001-5856-9310 -0000Journal Article20180212<strong>Background and Objective:</strong> The purpose of this study was to investigate the effect of 8 weeks of neurofeedback and pilates training on the balance of children with Down’s syndrome.
<strong>Subjects and Methods:</strong> The sample consisted of 20 children with Down’s syndrome (average age 12 y) who were studying in the exceptional school in Kermanshah. Subjects were randomly divided into two groups: neurofeedback and pilates (n=10 each). The first group received refractory training for 8 weeks and the second group underwent pilates training. The 8-channel Procump device was used to carry out the neurofeedback training. Berg balance test was used in both group vs of pre- and post-test. To compare the two groups, independent t-test was used at the significance level of 0.05.
<strong>Results:</strong> The results showed that both types of training significantly improved the balance of children, but the comparison between the two groups showed that the pilates training had a greater effect on the balance of children than the neurofeedback training.
<strong>Conclussion:</strong> According to these results, it can be suggested that exceptional children’s’ centers and parents can use both types of training to improve children’s’ balance.<strong>زمینه و هدف:</strong> هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر یک دوره آموزش نروفیدبک و پیلاتس بر تعادل کودکان مبتلا به سندروم داون می باشد.
<strong>روش بررسی:</strong> نمونه آماری تحقیق حاضر را 20 نفر از کودکانی که مبتلا به سندروم داون (با میانگین سنی 12 سال) بودند تشکیل می دادند که در مدرسه استثنایی کرمانشاه مشغول به تحصیل بودند. آزمودنی ها بصورت تصادفی در دو گروه نروفیدبک و پیلاتس تقسیم شدند. گروه اول تحت آموزش نروفیدبک به مدت 8 هفته و گروه دوم نیز تحت تمرینات منتخب پیلاتس قرار گرفتند. از دستگاه نروفیدبک پروکامپ 8 کاناله جهت اجرای آموزش نروفیدبک استفاده شد. از آزمون تعادلی برگ در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون در هر دو گروه استفاده شد. جهت مقایسه دو گروه از آزمون آماری t وابسته در سطح معنی داری 05/0 استفاده گردید.
<strong>یافته ها:</strong> نتایج بدست آمده نشان داد که هر دو نوع آموزش بطور معنی داری باعث بهبود تعادل کودکان بیمار شد، اما مقایسه بین دو گروه نشان داد که گروه تمرینات پیلاتس نسبت به آموزش نروفیدبک تأثیر بیشتری بر میزان تعادل کودکان داشت.
<strong>نتیجه گیری:</strong> با توجه به نتایج بدست آمده می توان پیشنهاد کرد که مراکز کودکان استثنایی و والدین می توانند از هر دو نوع آموزش جهت بهبود تعادل کودکان استفاده کنند. https://jsmj.ajums.ac.ir/article_66805_c831848852d229c40f133b8991ce4d47.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X17220180622Investigation of MDM2 Gene Promoter Polymorphism (SNP309) in Patients with Acute Myeloid Leukemia in Khuzestan Provinceبررسی پلی مورفیسم پروموتور ژن MDM2(SNP309) در مبتلایان به لوسمی حاد میلوئیدی در استان خوزستان1871946680610.22118/jsmj.2018.66806FAالهام رستمیکارشناس ارشد گروه زیست شناسی. گروه زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران.محمد محمدیگروه زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانشهرام باقریاستادیار گروه پاتولوژی. گروه پاتولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور، اهواز، ایران.Journal Article20180122<strong>Background and Objective: </strong>Acute myeloid disease is a genetic disorder resulting from a change in the natural mechanisms of the blood precursor cells such as proliferation and differentiation. Mouse Double Minute 2 (MDM2) is an oncoprotein with E3 ubiquitin ligase activity that acts as a potent negative regulator for P53. The most well-known MDM2 gene polymorphism is <em>SNP309 </em>polymorphism. Substitution of G nucleotide instead of the T at 309 position increases the expression level of the MDM2 gene. Increasing the MDM2 level decrease the activity of p53 which can lead to cancer.
<strong>Subjects and Methods:</strong> This study was performed on 91 AML blood samples and 115 control blood samples in Khuzestan province. Different genotypes of 309 position of MDM2 genes were determined using PCR-RFLP and Sequeing method.
<strong>Results: </strong>The results show that there is statistically significant association between MDM2 SNP309 polymorphism and AML.
<strong>Conclusion: </strong>In this study the frequency of TT, TG, and GG genotypes was 15%, 41% and 43% in AML group and 62%, 22% and 14% in control group respectively. The genotypic distribution of this polymorphism may be strongly associated with AML.<strong>زمینه و هدف:</strong> لوسمی حاد میلوئیدی ،یک بیماری ژنتیکی می باشد که در اثر تغییر درمکانیسم های طبیعی سلول های پیش ساز خونی، مثل تکثیر و تمایز، ایجاد می شود. Mouse Double Minute 2 (MDM2)، آنکوپروتئینی با عملکرد E3 یوبی کوئیتین لیگازی است که تنظیم کننده منفی پروتئین P53 می باشد. پلیمورفیسم در جایگاه 309 شناخته شدهترین پلیمورفیسم ژن MDM2 می باشد که جایگزینی نوکلئوتید G به جای نوکلئوتید T در این جایگاه باعث افزایش بیان ژن MDM2 میشود. افزایش سطح پروتئین MDM2 باعث کاهش فعالیت پروتیئن P53 میشود که نتیجه آن می تواند تشکیل تومور باشد.
<strong>روش بررسی:</strong> در این مطالعه ژنوتیپ های مختلف جایگاه 309 ژن MDM2 با استفاده از روش های PCR-RFLP و تعیین توالی در 91 نمونه خون از بیماران مبتلا به لوسمی حاد میلوئیدی و115 نمونه خون افراد غیر بیمار در استان خوزستان مورد ارزیابی قرار گرفت.
<strong>یافته ها:</strong> نتایج به دست آمده نشان میدهد که از نظر آماری همراهی معنا داری میان پلی مورفیسم 309 ژن MDM2 و گروه بیماران AML وجود دارد. فراوانی ژنوتیپ های TT، TG و GGدر این مطالعه در گروه بیمار به ترتیب 15%، 41%و 43%و در گروه کنترل 62%،22و14% به دست آمد با توجه به P-value ارائه شده برای هر سه ژنوتیپ (001/0P: )، توزیع ژنوتیپی این پلی مورفیسم با بیماری AMLهمراهی معنی دار نشان می دهد.
<strong>نتیجه گیری:</strong> پژوهش حاضر نشان می دهد که پلی مورفیسم پروموتور ژن MDM2 در جایگاه 309 به تنهایی همراهی قابل استنادی با ایتلا به لوسمی حاد میلوئیدی در جمعیت استان خوزستان دارد.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_66806_2d3f783986349bb96cbfd904667e738b.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X17220180622Identification of Efficacy of Direct, Indirect and Combined Methods on Severity of Stuttering in Preschool Childrenتعیین اثر بخشی روش های درمانی مستقیم، غیر مستقیم و ترکیبی بر شدت لکنت کودکان پیش دبستانی2032246680710.22118/jsmj.2018.66807FAبیژن شفیعیدانشجوی دکتری گروه روانشناسی و آموزش کودکان با نیازهای خاص.گروه روانشناسی و آموزش کودکان با نیازهای خاص، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران.0000-0003-0868-6273سالار فرامرزیگروه کودکان استثنایی، دانشکده علوم تربیتی، دانشگاه اصفهان، اصفهان ایراناحمد عابدیدانشیار گروه روانشناسی و آموزش کودکان با نیازهای خاص. گروه روانشناسی و آموزش کودکان با نیازهای خاص، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران.علی دهقاناستادیار گروه گفتار درمانی. استادیار گروه گفتار درمانی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایرانرونالد سی شررپروفسور علوم و اختلالات ارتباطی.گروه علوم و اختلالات ارتباطی، دانشگاه بوینگ گرین، بوینگ گرین، اوهایو، ایالات متحده آمریکا.Journal Article20180128<strong>Background and Objective:</strong> Stuttering is a disorder that interrupted the fluency of speech with repetition, prolongation and block signs. The present study explored the effectiveness of the Lidcombe program compared with the other common methods in preschool children with stuttering (CWS). <br /><strong>Subjects and Methods:</strong> The present research was a single subject study with an Alternative Treatment Design (ATD). In this research, six preschool children who stutter were selected from the clients of speech therapy clinics in Isfahan and were randomly assigned to one of three groups: direct, indirect and combined treatment groups. The evaluations were based on severity rating (SR) and percent stuttered syllables (SS%) assessments and video analysis. The goal was to determine which of the programs reduced the severity of stuttering more effectively. <br /><strong>Results: </strong>For children in all groups the ratings of the severity of stuttering (SR) and the percent stuttered syllables (SS%) were reduced but the percentage of non-overlapping data (PND) of the three interventions showed that it was reduced more in the Lidcombe and in the Lid-PCIT programs but the differences between these programs were not significant. <br /><strong>Conclusion:</strong> This study provided preliminary evidence that Lidcombe, Parent-Child Interaction Therapy (PCIT), and integrated programs were effective in reducing the severity of stuttering and the percentage of stuttered syllables in preschool children who stutter. These results are potentially important all these methods of interventions during the primary years can help preschool children who stutter to overcome their disorder.<strong>زمینه و هدف: </strong>لکنت اختلالی است که در جریان گفتار ایجاد شده و روند آن را با علائمی نظیر تکرار، کشیده گویی و قفل با اختلال مواجه می سازد. مطالعه حاضر اثر بخشی برنامه های مستقیم، غیر مستقیم و ترکیبی در کودکان پیش دبستانی مبتلا به لکنت را بررسی می نماید.<br /> <strong>روش بررسی: </strong>مطالعه حاضر یک مطالعه از نوع مورد منفرد با طرح ATD بود. در این مطالعه شش کودک مبتلا به لکنت در محدوده سنی پیش دبستانی مراجعه کننده به کلینیک های گفتار درمانی شهر اصفهان بصورت تصادفی در سه گروه با روش های درمانی مستقیم و غیر مستقیم مورد بررسی قرار گرفتند. ارزیابی های انجام شده شامل تعیین درصد هجاهای لکنت شده (SS%) و ارزیابی ادراکی شدت لکنت (SR) از طریق گفتار مجاوره ای و فیلم های ضبط شده بود. <br /> <strong>یافته ها: </strong>نتایج مطالعه حاضر نشان داد که در همه کودکان شدت لکنت و درصد هجاهای لکنت شده کاهش یافت اما درصد نقاط ناهمپوش(PND) سه روش نشان داد که بیشترین کاهش لکنت در دو روش لیدکامب و روش ترکیبی لید- وال بود ولی این تفاوتها معنی دار نبودند.<br /> <strong>نتیجه گیری:</strong> نتایجمطالعه حاضر نشان داد که روش لیدکامب، (PCIT) و ترکیبی بصورت معنی دار شدت لکنت (SR) و درصد هجاهای لکنت شده (SS%) گفتار همه کودکان پیش دبستانی میتلا به لکنت را کاهش می دهند. این نتایج استفاده از مداخلات مستقیم، غیر مستقیم و ترکیبی را در سنین اولیه برای کمک به این کودکان برای غلبه بر لکنت موثر نشان می دهد. <br /> <strong> </strong>https://jsmj.ajums.ac.ir/article_66807_528bfb44c8483a1772e432a125d9b232.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X17220180622Factorial Structure and Reliability of Eating Mindfully Questionnaire (EMQ) among Married Women with Overweight and Obesityساختار عاملی و پایایی پرسشنامهی خوردن ذهنآگاهانه (EMQ) در زنان متأهل دارای اضافه وزن و چاق1311436680810.22118/jsmj.2018.66808FAعلی اکبر پونده نژاداندانشجوی دکتری مشاوره.گروه مشاوره، دانشگاه آزاد اسلامی اهواز، اهواز، ایران.یوسفعلی عطاریگروه مشاوره و راهنمایی واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایراندردانه حسیناستادیار گروه علوم تغذیه.علوم تغذیه، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایرانJournal Article20180123<strong>Background and Objecitve: </strong>The current research aimed to determine the factorial structure and reliability of Eating Mindfully Questionnaire (EMQ) among married women with overweight and obesity in Ahvaz. <br /><strong>Subjects and Methods: </strong>The design of the current research was based on descriptive and factorial analysis. The sample consisted of 200 people recruited using available sampling method according to inclusion-exclusion criteria. The participants answered to the EMQ and the data were analyzed using Pearson Product-Moment coefficient correlation, Cronbach's α, and exploratory (EFA) and confirmative (CFA) factorial analysis. The analyses were performed using SPSS-25 and AMOS-24 software. <br /><strong>Results:</strong> The results of exploratory factorial analysis. EFAindicated 5 factors like the origin questionnaire. Confirmative factorial analysis. (CFA) supported fitness of the 5-factorial model of EMQ. The Cronbach's α coefficients of the factors ranged from.74 to.84 and it was.8 for the total score. The convergent validity coefficient of the EMQ with the Five-Factor Mindfulness Questionnaire was satisfying. <br /><strong>Conclusion:</strong> According to the results, the EMQ has adequate reliability and validity and it is useable in research and clinical purposes among overweight and obese population.<strong>زمینه و هدف: </strong>هدف پژوهش حاضر بررسی ساختار عاملی و پایایی پرسشنامهی خوردن ذهنآگاهانه در زنان متأهل دارای اضافه وزن و چاق شهرستان اهواز بود. طرح پژوهش حاضر، توصیفی از نوع تحلیل عاملی بود.<br /> <strong>روش بررسی</strong>: نمونهی پژوهش حاضر شامل 200 نفر بود که به روش نمونهگیری در دسترس و براساس ملاکهای ورود و خروج برگزیده شدند. شرکت کنندهها به پرسشنامههای خوردن ذهنآگاهانه و 5 عاملی ذهنآگاهی پاسخ دادند. دادهها با استفاده از روشهای آماری همبستگی پیرسون، آلفای کرونباخ و تحلیل عاملی اکتشافی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزارهای آماری 25-SPSS و 24-AMOS صورت گرفت.<br /> <strong>یافته ها:</strong> نتایج تحلیل عامل اکتشافی حاکی از وجود 5 عامل مانند پرسشنامهی اصلی خوردن ذهنآگاهانه بود. نتایج تحلیل عامل تاییدی نیز از مدل 5 عاملی پرسشنامهی خوردن ذهنآگاهانه حمایت کرد. ضرایب آلفای کرونباخ بین 74/0 تا 84/0 برای عاملهای پرسشنامه و 8/0 برای کل پرسشنامه به دست آمد. ضرایب روایی همگرای این پرسشنامه با پرسشنامهی 5 عاملی ذهنآگاهی رضایتبخش بود.<br /> <strong>نتیجه گیری:</strong> براساس نتایج، پرسشنامهی خوردن ذهنآگاهانه دارای پایایی و روایی مناسبی است و به خوبی برای اهداف پژوهشی و بالینی در جامعهی افراد دارای اضافه وزن و چاق قابل کاربرد است.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_66808_14fd0cd1587781c89cab13c505bb9789.pdf