دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X11120120320Goldenhar Syndromeسندروم گلدنهار111149346FAآرش احمد زادهدستیار ارشد رادیولوژی ، گروه رادیولوژی، دانشکدة
پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی
تهران، ایران.علی احمدزادهاستاد گروه کودکان و نوزادان ، مرکز تحقیقات دیابت،گروه کودکان و نوزادان، دانشکدة پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.Journal Article20110627Goldenhar syndrome (GS) or Oculo-Auriculo-Vertebral Syndrome is a rare disease characterized by craniofacial anomalies such as hypoplasia of the mandible and malar bone, microtia, and vertebral anomalies. GS is an etiologically heterogeneous disorder that may have a genetic basis in some cases. Here, a 3-month-old girl with GS is reported. She was brought for routine check-up. On physical examination, the unusual features were facial asymmetry, unilateral macrostomia, a preauricular tag low set ear, atresia of external ear canal and an epibulbar dermoid cyst at the left side. Brain-stem evoked response audiometry showed severe-profound conductive hearing loss on the left side. She has an older brother with the same problems. Congenital malformations in patient with GS are unilateral. Early detection and treatment of hearing loss is very important in the development of the patient.
<strong> </strong>سندروم گلدنهار یا سندروم چشمی-گوشی- مهرهای، بیماری نادری است که با ناهنجاریهای متعدد کرانیوفاسیال نظیر: هیپوپلازی ماندیبول، استخوان گونه، گوش و آنومالیهای ستون مهرهای مشخص میشود. علت این سندروم به درستی روشن نیست، ولی گوناگون بهنظر میرسد و در برخی از موارد نیز ارثی جلوه میکند. در اینجا دختری سه ماهه مبتلا به این سندروم گزارش میشود. او برای معاینة دورهای مراجعه کرده بود. در معاینه، یافتههای غیرطبیعی عبارت بودند از: نامتقارن بودن چهره، گشادی یک طرف دهان، منگولة جلوی گوش، پایین نشستن گوش، آترزی مجرای گوش و کیست درموئید اپیبولبر که همگی منحصراً در طرف چپ مشاهده شدند. آزمون شنوایی پاسخ ساقة مغز (ای بی آر) نیز کری هدایتی شدید تا عمیق گوش چپ را نشان داد. بیمار، برادری بزرگتر از خود دارد که همین علایم در او نیز وجود داشت.
ناهنجاریهای مادرزادی در سندروم گلدنهار یک طرفهاند. تشخیص زودهنگام کاهش شنوایی در تکامل بیمار بسیار با اهمیت است.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_49346_6759802569a0939b4049917c1b1b0fca.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X11120120320Periapical Odontogenic Keratocystادنتوژنیک کراتوسیست با نمای ضایعه پریآپیکال9710449398FAمریم سیدمجیدیاستادیار گروه آسیبشناسی دهان، فک و صورت.مرکز تحقیقات مواد دندانی، دانشکدة دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بابل، ایران.کامران نصرتیاستادیار گروه جراحی دهان، فک و صورت.گروه جراحی دهان، فک و صورت، دانشکدة دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بابل، ایران.Journal Article20101017<strong>Background and Objective:</strong> Odontogenic keratocyst is a developmental odontogenic cyst. It is to be considered for histopathological features and clinical behavior. It has aggressive behavior and tendency to recurrence and it has been named benign cystic neoplasm. OKCs have different radiographic appearance such as unilocular to multilocular radiolucency. In some cases, they have been observed in the interradicular area but in rare cases they can be found in periapical radiolucency in apex of non-vital teeth that may be mistaken with lesions of endodontic origin and cause mistreatment.
<strong>Case Report:</strong> A 33 year old male patient came to clinic because of swelling in the anterior region of mandible that was repaired with endodontic treatment. In the histological diagnosis of radiolucent lesion, inflamed odontogenic keratocyst was reported.
<strong>Conclusion:</strong> Diagnosis based on clinical finding may risky because it can lead to inappropriate treatment. In most of the cases, microscopic examination of all material surgically removed is necessary for diagnosis. This is especially recommended when treatment of lesion is not successful with routine treatment.<strong>زمینه و هدف:</strong> ادنتوژنیک کراتوسیست نوع مشخصی از کیست ادنتوژنیک تکاملی است که بایستی بهعلت ویژگیهای هیستوپاتولوژیک و مشی بالینی خاص مورد توجه قرار گیرد. این کیست دارای رفتار تهاجمی و تمایل به عود بالا بوده و تحت عنوان تومور خوشخیم سیستیک در نظر گرفته میشود و دارای نمای رادیوگرافیکی متغیر بوده که از رادیولوسنسی تک حفرهای تا چند حفرهای متفاوت است. گاهی بهصورت بین ریشهای قرار گرفته و در موارد نادرتر بهصورت رادیولوسنسی پریآپیکال بوده و ممکن است با ضایعات اندودنتیک اشتباه شود و در نتیجه به تشخیص و درمان نامناسب منجر گردد.
<strong>گزارش مورد: </strong>مردی 33 ساله بهدلیل تورم در قدام فک پایین مراجعه نمود که با درمان ریشة دندان لترال سمت راست بهبود نیافته بود. در بررسی هیستوپاتولوژیکی ضایعة رادیولوسنت خارج شده از فک، ادنتوژنیک کراتوسیست ملتهب گزارش شد.
<strong>نتیجهگیری: </strong>تشخیص تنها بر پایة یافتههای بالینی میتواند مشکل آفرین باشد، زیرا میتواند به درمان نامناسب منجر شود. در اکثر موارد، بررسی هیستولوژیک بافتهای خارجشده توسط جراحی برای تشخیص صحیح الزامی است. این مورد بهویژه وقتی صادق است که ضایعه با درمانهای معمول ریشة دندان برطرف و درمان نشود.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_49398_a6bfb16a7475921e31f800dec19a874f.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X11120120320The Evaluation of Dialysis Adequacy by KT/V in Hemodialysis Patientsارزیابی کفایت دیالیز بهوسیلةKT/V در بیماران همودیالیز434849403FAسید سیفاله بلادی موسویدانشیار گروه نفرولوژی، گروه نفرولوژی، دانشکدة پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.خجسته حسینی نژادپزشک عمومی ، مسؤول مرکز امور بیماران خاص استان خوزستان، ایران.عباس علی زراعتیاستادیار گروه نفرولوژی.گروه نفرولوژی، دانشکدة پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی خراسان، ایرانJournal Article20101011<strong>Background and Objective:</strong> Patients with ESRD need adequate dialysis. According to DOQI guidelines, minimum dialysis dose by KT/V in patients under hemodialysis (HD) is 1.2 or greater. <br /><strong>Subjects and Methods:</strong> In a cross- sectional study, we evaluated the value of KT/V among HD patients in shahid Beheshti Hospital of Abadan, Iran. HD was performed for 3 to 4 hours, using synthetic dialyzer and the bicarbonate- based dialysate. Blood flow rate, dialysate flow rate and ultrafiltration rate were 250 to 300 cc /min, 500cc/min and zero or 1 to 3 liters, respectively. Blood sampling for BUN was done immediately before and after the dialysis session. <br />We used the following equation to estimate the KT/V from the percent reduction in urea (PRU). KT/V = (0.026 ×PRU) – 0.460 <br /><strong>Results:</strong> 54 HD patients (28 females and 26 males) with the mean age of 39 ± 14.2 years were enrolled in the study. The most common cause of ESRD was hypertension (24.07%) followed by, unknown (22.22%), DM (18.51%), Chronic Glomerulonephritis (14.81%), urinary tract abstraction (12.96%) and poly cystic kidney disease (7.40%). KT/V was less than 1.2 in 87.03 patients (n=47). There was no significant difference in the valve of KT/V in men and women (P= 0.54) and in different hemoglobin concentration (p=0.58). <br /><strong>Conclusion:</strong> The results of the study show that the most of our HD patients have not received minimum dialysis dose and we should evaluate and correct its causes.<strong>زمینه و هدف:</strong> بیماران مبتلا به نارسایی مرحلة پایانی کلیه، نیازمند دریافت دیالیز با کفایت کافی میباشند. بر اساس خطمشیهای DOQI حداقل کفایت دیالیز به روشKT/V در بیماران همودیالیزی 2/1 یا بیشتر است. در این مطالعه، هدف ما تعیین کفایت دیالیز در بیماران همودیالیزی بیمارستان شهید بهشتی آبادان میباشد.<br /> <strong>روش بررسی:</strong> ما در مطالعة مقطعی و آیندهنگر، در تابستان سال 1389 مقادیرKT/V بیماران همودیالیزی آبادان را ارزیابی نمودیم. همودیالیز بهمدت 3 تا 4 ساعت با صافی سنتتیک و با مایع دیالیز بیکربناتی انجام میشد. بلافاصله قبل و بعد از هر دیالیز، نیتروژن اورة خون (BUN) اندازهگیری میشد. برای BUN بعد از دیالیز، سرعت جریان خون به 100 سیسی در دقیقه کاهش و پس از 15 ثانیه نمونة خون گرفته میشد. برای تخمینKT/V از درصد کاهش اوره (PRU) از فرمول زیر استفاده نمودیم. 460/0- (PRU * 026/0) KT/V =<br /> <strong>یافتهها:</strong> 54 بیمار همودیالیزی (28 زن و 26 مرد) با سن متوسط 2/14± 39 سال در مطالعه قرار داده شدند. شایعترین علت ESRD فشار خون (07/24 درصد)، ناشناخته (22/22 درصد)، دیابت (51/18 درصد)، گلومرولونفریت مزمن (81/14 درصد)، انسداد مجاری ادراری (96/12 درصد) و بیماری کیستیک کلیه (40/7 درصد) بود. KT/Vدر03/87 بیماران (74 نفر) کمتر از 2/1 محاسبه شد. تفاوت قابل توجهی میان مقدار KT/V در مرد و زن (57/0P=) و غلظتهای مختلف هموگلوبین (58/0P =) وجود نداشت.<br /> <strong>نتیجهگیری: </strong>نتایج این مطالعه نشان داد که بیشتر بیماران همودیالیزی این مرکز، حداقل دوز دیالیز را دریافت ننمودهاند و ما باید علل آن را ارزیابی و اصلاح نماییم.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_49403_a856b90c01fc6c0a4613330278814f15.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X11120120320Validation of Borg’s RPE 6-20 Scale in Male Industrial Workers of Shiraz City Based on Heart Rateاعتبارسنجی مقیاس RPE 6-20 بورگ بر اساس ضربان قلب در کارگران مرد بخش صنعت شهرستان شیراز11049405FAهادی دانشمندیکارشناس ارشد، گروه ارگونومی ،گروه ارگونومی، دانشکدة بهداشت و تغذیه، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران.علیرضا چوبینهاستاد، مرکز تحقیقات علوم بهداشتی، مرکز تحقیقات علوم بهداشتی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران.عبدالرضا رجاییفرداستاد، گروه اپیدمیولوژی،گروه اپیدمیولوژی، دانشکدة بهداشت و تغذیه، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران.Journal Article20110626<strong>Background and Objective:</strong>Subjective assessment is a common method for physical workload estimation. In recent years, assessment of perceived exertion or related symptoms of subjective fatigue during physical work has mostly relied upon psycho-physical measurement techniques. Rating scales are the most commonly used measurement instrument in psychology. Borg’s RPE is a simple tool for measuring physical work intensity. This study was conducted to validate Borg’s RPE 6-20 scale (Borg’s Rating of Perceived Exertion) in male industrial workers of Shiraz city.
<strong>Subjects and Methods: </strong>In this study, 500 healthy male workers employed in Shiraz city industries participated voluntarily (age ranged from 20 to 59 years). Subjects were assessed by ergocycle test according to Astrand protocol for 6 minutes. The participants were asked to rate the Borg’s RPE scale during the test at the end of each minute. Additionally, heart rate was recorded by heart rate monitoring device at the end of each minute.
<strong>Results: </strong>Pearson correlation coefficient (r) indicated a high correlation between RPE and heart rate (r= 0.847).
<strong>Conclusion: </strong>The findings of this study showed a high correlation between RPE and HR and confirmed the results of previous studies. Therefore, it can be concluded that Borg’s RPE 6-20 scale may be used to assess the physical work intensity among healthy Iranian male workers.<strong>زمینه و هدف:</strong> یکی از روشهای ارزیابی و برآورد بار کار جسمانی، روش ارزیابی ذهنی است. در سالهای اخیر ارزیابی تلاش درک شده یا علایم ذهنی خستگی حین کار فیزیکی، تقریبا بر روشهای اندازهگیری روانی- فیزیکی، متکی شده است. مقیاسهای نرخگذاری، رایجترین ابزار اندازهگیری بهکار برده شده در روانشناسی هستند. نرخگذاری تلاش درک شدة بورگ (RPE) یک روش آسان برای پایش شدت فعالیت فیزیکی است. این مطالعه با هدف اعتبارسنجی همبستگی بین RPE و ضربان قلب در بین کارگران ایرانی انجام شده است.
<strong>روش بررسی: </strong>در این مطالعه، 500 نفر از کارگران مرد سالم کارخانجات شهرستان شیراز داوطلبانه شرکت نمودند (گسترة سن20 تا 59 سال). افراد مورد مطالعه به وسیلة دوچرخة ارگومتر براساس پروتکل آستراند بهمدت 6 دقیقه مورد ارزیابی قرار گرفتند. از این افراد حین انجام آزمایش خواسته شد تا مقیاس بورگ را در پایان هر دقیقه نرخگذاری کنند و همچنین ضربان قلب آنان در پایان هر دقیقه توسط دستگاه ثبت شد.
<strong>یافتهها:</strong> ضریب همبستگی پیرسون (r) بین RPE و ضربان قلب بهدست آمده از تمامی دادهها، معادل 847/0 بهدست آمد که نشاندهندة همبستگی بالاست.
<strong>نتیجهگیری:</strong> آنالیز دادهها نشان داد که رابطة بین RPE و ضربان قلب بالا بوده و مؤید نتایج بهدست آمده از مطالعات پیشین میباشد. بنابراین، میتوان از مقیاس RPE بورگ برای ارزیابی شدت فعالیت در کارگران مرد ایرانی سالم استفاده نمود.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_49405_71ce062a0705e60e41f01ae38510c873.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X11120120320Comparing the Effect of Adding Olanzapine Versus Perphenazine on Maintenance Treatment of Bipolar Type 1مقایسة اثر افزودن الانزاپین در مقابل پرفنازین بر درمان نگهدارندة بیماران دو قطبی نوع یک495649407FAاحمد فخریاستادیار گروه روانپزشکی،گروه روانپزشکی، دانشکدة
پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی
جندیشاپور اهواز، ایران.حاتم بوستانیدستیار روانپزشکی.گروه روانپزشکی، دانشکدة
پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی
جندیشاپور اهواز، ایران.عباس پزشکیدستیار روانپزشکی.گروه روانپزشکی، دانشکدة
پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی
جندیشاپور اهواز، ایران.معصومه نظرینسبگروه روانپزشکی، دانشکدة
پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی
جندیشاپور اهواز، ایران.محمدرضا حقدوستکارشناس ارشد روانشناسی.گروه روانشناسی، بیمارستان گلستان، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.Journal Article20120102<strong>Background and Objective:</strong> Bipolar disorder is one of the most common psychiatric disorder in community. bipolar is an important disorder because of its prevalence and serious complications such as suicide, substance abuse, loss of well being and function, this study was investigated to determine the efficacy of adding perphenazine versus olanzapin in maintenance treatment of bipolar.
<strong>Subjects and Methods:</strong> this study is an interventional study on 40 bipolar patients (16-50 years old) referred to Golestan hospital psychiatric clinic in 2011. Duration of the study was 8 weeks. Severity of mania was assessed with YMRS at 0,3,6 weeks. The data was analized by using SPSS.
<strong>Results:</strong> In both groups symptoms were significantly improved at the end of study (p=0.000, p=0.001).
Young mania rating scale between two groups was not significantly different (p=0.2).
<strong>Conclusion:</strong> Because of small sample size, short duration of study and adding anti psychotic drugs on mood stabilizer, further future works shoude be considered.
<strong> </strong>
<strong> </strong><strong>زمینه و هدف:</strong> اختلال دو قطبی از شایعترین اختلالات روانپزشکی است. میزان شیوع آن در کل جمعیت، یک درصد میباشد. این اختلال بهطور شایع در دوران جوانی شروع میشود. 25 تا 50 درصد بیماران حداقل یک بار برای خودکشی تلاش جدی کردهاند. با توجه به لزوم درمان نگهدارنده و کاهش هزینهها برای بیمار، این مطالعه به مقایسة اثر داروی پرفنازین در مقابل الانزاپین در درمان نگهدارنده بیماران میپردازد.
<strong>روش بررسی:</strong> این مطالعه از نوع مداخلهای میباشد که روی 40 نفر از بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی نوع یک 16 تا 50 سال که بر روی درمان نگهدارنده بودند، بهمدت 6 هفته انجام شد. این بیماران در سال 1389 به درمانگاه اعصاب و روان بیمارستان گلستان اهواز مراجعه کرده بودند. شدت علایم با استفاده از معیار نمرهدهی مانیای یانگ در بدو ورود و هفتههای 3 و6 مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت. دادهها توسط نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
<strong>یافتهها:</strong> در هر دو گروه پرفنازین و الانزاپین علایم در انتهای مطالعه نسبت به ابتدای مطالعه تفاوت معنادار داشته است (000/0P= برای الانزاپین و001/0 P= برای پرفنازین). میزان بهبودی بین دو گروه تفاوت معناداری نداشته است.
<strong>نتیجهگیری:</strong> میزان بهبودی بین دو گروه تفاوت معناداری نداشته است. که در تفسیر آن میتوان به دورة کوتاه مطالعه و نمونة کم و استفاده از آنتیسایکوز در کنار تثبیتکنندة خلق اشاره کرد.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_49407_5442451669e08b29d1a846b33d73f02c.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X11120120320The Effect of Stress Inoculation Training (SIT) on Depression and Quality of Life in Multiple Sclerosis (MS) Patients with Control of Duration of Disease in Esfahan Cityبررسی تأثیر آموزش ایمنسازی در مقابل استرس بر افسردگی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به MS778449443FAنجمه حمیددانشیار گروه روانشناسی بالینی.گروه روانشناسی بالینی، دانشکدة روانشناسی و علومتربیتی، دانشگاه شهید چمران اهواز، ایران.مهناز محرابی زاده هنرمنداستاد گروه روانشناسی بالینی.گروه روانشناسی بالینی، دانشکدة روانشناسی و علومتربیتی، دانشگاه شهید چمران اهواز، ایران.صدیقه صادقیدانشجوی کارشناسی ارشد روان
شناسی بالینی.
گروه روانشناسی بالینی، دانشکدة روانشناسی و علومتربیتی، دانشگاه شهید چمران اهواز، ایران.Journal Article20110702<strong>Background and Objective:</strong> The aim of this research was to study the effect of stress inoculation training (SIT) on depression and quality of life in Ms Patients.
<strong>Subjects and Methods:</strong> The research method was experimental with pre-post test and control group. The original samples consisted of 83 Patients who were selected from Isfahan MS association. They were matched from age, sex, educational status, duration of MS disease, depression and other criteria considered in this research. They were randomly divided into two groups as experimental and control. The instruments were BDI and MSIS-29 Scales. We used MANOVA to analyze the data.
<strong>Results:</strong> The results indicated that there was a significant difference between two groups (p<0.001). The rate of depression decreased and the quality of life increased significantly in experimental group in comparison with the pre test and control group.
<strong>Conclusion:</strong> Stress inoculation training (SIT) decreased the depression and increased the quality of life in MS Patients. Therefore, it is recommended to use this method for MS Patients.<strong>زمینه و هدف:</strong> هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر آموزش ایمنسازی در مقابل استرس بر افسردگی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا بهMS بوده است.
<strong>روش بررسی:</strong> پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و گروه کنترل است. جامعة آماری شامل 83 نفر از بیماران مبتلا به MS شهر اصفهان میباشد. برای انتخاب این افراد از روش نمونهگیری داوطلبانه در دسترس و همتاسازی استفاده شد. آنها از لحاظ سن، جنس، وضعیت اقتصادی- اجتماعی، طول مدت ابتلا به بیماری، دارا بودن یک انحراف معیار بالاتر از میانگین در افسردگی و سایر متغیرهای مورد نظر در پژوهش کاملاً همگون بودند. سپس با استفاده از روش تصادفی 30 نفر انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در پژوهش شامل پرسشنامة دموگرافیک، پرسشنامة افسردگی بک (BDI) و مقیاس کیفیت زندگی مخصوص بیماران MS (MSIS-29) بوده است. آزمودنیهای گروه آزمایش بهمدت 8 جلسة دو ساعته، تحت درمان آموزش ایمنسازی در مقابل استرس (SIT) قرار گرفتند، اما گروه کنترل مداخلهای دریافت نکردند. نتایج حاصل با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری (MANOVA) تجزیه و تحلیل شدند.
<strong>یافتهها:</strong> نتایج حاصل آشکار ساخت که میان گروه آزمایش و گواه از لحاظ افسردگی و کیفیت زندگی، تفاوت معناداری وجود دارد (001/0P<). یعنی آموزش ایمنسازی در مقابل استرس موجب کاهش افسردگی و افزایش کیفیت زندگی بیماران مبتلا به MS شده است.
<strong>نتیجهگیری:</strong> آموزش ایمنسازی در مقابل استرس بهطور معناداری موجب کاهش میزان افسردگی و افزایش کیفیت زندگی بیماران MSشده است. بنابراین آموزش این مهارتها و راهبردهای مقابله با استرس، علاوه بر درمانهای دارویی به این بیماران توصیه میشود.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_49443_084784cd3869fbaa27d2d20ce6dbacd4.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X11120120320Evaluation of Real-Time PCR Efficiency by the Use of Two Strategies: Standard Curve and Linear Regressionبررسی میزان کارآیی روش Real-Time PCR با استفاده از دو راهکار رسم منحنی استاندارد و رگرسیون خطی859549448FAعلی خدادادیاستادیار گروه ایمونولوژی.گروه ایمونولوژی و مرکز تحقیقات سلولی و مولکولی، دانشکدة پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.مریم حمیدینیادانشجوی کارشناس ارشد گروه ایمونولوژی.گروه ایمونولوژی، دانشکدة پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.مهری غفوریاندانشیار گروه ایمونولوژی.گروه ایمونولوژی، دانشکدة پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.0000-0003-0140-7083جواد محمدیاصلاستادیار گروه ژنتیک پزشکی.گروه ژنتیک پزشکی و مرکز تحقیقات سلولی و مولکولی، دانشکدة پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.Journal Article20111004<strong>Background and Objective: </strong>The detection of nucleic acids using Real-Time CPR has many application .Quantitative analysis of mRNA using Real-Time PCR by Relative and Absolute methods. Widely used in biological studies. The purpose of this study was to compare the Relative and calculated PCR Efficiency by standard curve and LinRegPCR methods.
<strong>Subject and Methods: </strong>After sampling and extraction of RNA and cDNA synthesis,the quantitative RT-PCR was performed, then the PCR Efficiency was calculated by Using the two methods of standard curve and LinRegPCR. At the end the results of the two methods were compared and analyzed.
<strong>Results: </strong>The efficiency of PCR for the GAPDH, TGF-β and IL-10 genes with the standard curve method were 1.99, 1.81 and 1.87, respectively. The PCR efficiency of these three genes were 1.98, 1.82 and 1.82 by using LinRegPCR software method, respectively.
<strong>Conclusion:</strong> The analysis of the data obtained from PCR proliferation of cDNA of the three genes, GAPDH, TGF β and IL-10 showed no statistical difference between standard curve and LineRegPCR methods. Therefore, it is recommended to use the LinRegPCR software method instead of the expensive standard curve method. <strong>زمینه و هدف: </strong>آنالیز کمّیmRNA با استفاده از Real-Time PCR بهوسیله روش سایبرگرین بهطور وسیعی در مطالعات بیولوژیک کاربرد بسیاری پیدا کرده است. هدف این تحقیق مقایسة کارآییPCR محاسبه شده با استفاده از دو روش شیب خط نمودار استاندارد و نرمافزارLinRegPCR جهت تعیین استراتژی بهتر برای محاسبة کارآیی PCR میباشد.
<strong>روش بررسی: </strong>در این پژوهش پس از خونگیری و استخراج RNA و سنتز cDNAفرآیند <strong> </strong>qRT-PCR انجام شد.سپس محاسبة PCR Efficiency به دو روش رسم منحنی استاندارد و همچنین با استفاده از نرمافزارLinReg PCR انجام گرفت و در نهایت این دو روش آنالیز با هم مقایسه شدند.
<strong>یافتهها:</strong> میزان کارآیی PCR محاسبه شده برای سه ژنGAPDH، TGF βو IL-10 با روش منحنی استاندارد بهترتیب 99/1، 81/1 و 87/1 و همچنین با روش استفاده از نرمافزار رایانهای LinReg PCR کارآیی این سه ژن بهترتیب 98/1، 82/1 و82/1 بهدست آمد.
<strong>نتیجهگیری:</strong> نتایج این تحقیق نشان میدهد که در آنالیز دادههای حاصل از تکثیر cDNA میزان کارآییPCR بهدست آمده برای سه ژن GAPDH، TGF β و IL-10با دو روش مختلف منحنی استاندارد و LineRegPCR نتایج تقریباً یکسانی حاصل میشود. بنابراین، توصیه میشود که بهجای روش پرهزینه منحنی استاندارد از نرمافزار LinReg PCR استفاده گردد.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_49448_fed2d0af7241ac5d572097eb647d4be7.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X11120120320Effect of Low-calorie Diet Supplemented with Genistein on Lipid Profile, Blood Glucose and Proinflammatory Biomarkers in Diet-induced Obese Ratsبررسی اثر جنیستئین به همراه محدودیت کالری بر اصلاح پروفایل لیپیدی، گلوکز و فاکتورهای التهابی در موشهای چاقشده با رژیم پرچرب576749451FAحسین رفیعیکارشناس ارشد تغذیه.گروه تغذیه، مرکز تحقیقات تغذیه،
دانشکدة پیراپزشکی، دانشگاه علوم
پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.فاطمه حیدریاستادیار گروه تغذیه.گروه تغذیه، مرکز تحقیقات تغذیه،
دانشکدة پیراپزشکی، دانشگاه علوم
پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.مجید کاراندیشدانشیار گروه تغذیه. گروه تغذیه، مرکز تحقیقات دیابت، دانشکدة پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.کوثر امیدیانکارشناس ارشد تغذیه.گروه تغذیه، مرکز تحقیقات تغذیه،
دانشکدة پیراپزشکی، دانشگاه علوم
پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.مجید محمدشاهیاستادیار گروه تغذیه.گروه تغذیه، مرکز تحقیقات تغذیه،
دانشکدة پیراپزشکی، دانشگاه علوم
پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.Journal Article20111015<strong>Background and Objective:</strong> Obesity is a worldwide public health problem that results in comorbidities including diabetes, dyslipidemia, coronary artery disease and some types of cancer. It seems that soy isoflavones can improve obesity and reverse subsequent metabolic disorders. In this study, we assessed the effect of restriction of calorie supplemented with genistein on diet-induced obese rats.
<strong>Subjects and Methods: </strong>Thirty rats obesed with high fat diet were divided randomly into 3 experimental groups (n=10) as follows: group 1: low calorie diet supplemented with 50mg/kgbw genistein, group2: low calorie diet supplemented with Dimethyl Sulphoxide (DMSO) (as vehicle) and group3: obese control rats with ad libitum access to standard food. After 4 weeks, fasting blood samples were collected and analyzed for biochemical analysis.
<strong>Results:</strong> The results showed that administration of genistein in conjunction with low calorie diet can synergistically improve triglyceride (p=0.005), VLDL (p=0.005), total cholesterol(p=0.002) and LDL-C (P=0.003) and increase HDL-C (p=0.001) but has no effect on body weight and proinflammatory biomarkers (resistin and CRP). Restriction of calorie also resulted in the decrease of glucose level, TG, TC, LDL, proinflammatory biomarker (CRP) and increase in HDL-C (p<0.05) but has no effect on resistin level.
<strong>Conclusion:</strong> It seems that administration of genistein with restriction of calorie is useful for improvement of hyperlipidemia in obese hyperlipidemic patients.
<em>Sci Med J 2012;11(1):57-67</em><strong>زمینه و هدف:</strong> چاقی یکی از بزرگترین مشکلات بهداشت عمومی است که موجب اختلالاتی از جمله دیابت، دیسلیپیدمی، بیماریهای عروق کرونر و برخی انواع سرطانها میشود. بهنظر میرسد ایزوفلاوونهای سویا میتوانند بر بهبود چاقی و کاهش عوارض ناشی از آن مؤثر باشند. در این مطالعه، اثر تجویز جنیستئین به همراه محدودیت کالری بر موشهای چاقشده با رژیم پرچرب مورد بررسی قرار گرفت.
<strong>روش بررسی:</strong> 30 سر موش نر چاقشده با رژیم پرچرب بهطور تصادفی به 3 گروه 10 تایی به شرح زیر تقسیم شدند: 1) گروه موشهای چاق دریافتکنندة محدودیت کالری بههمراه mg/kgbw 50 جنیستئین 2) گروه موشهای چاق دریافتکنندة محدودیت کالری بههمراه Dimethyl Sulphoxide (DMSO) (شاهد 1 و 3) گروه موشهای چاق دریافتکنندة غذای استاندارد جوندگان به میزان آزاد (شاهد 2). پس از 4 هفته نمونههای خون در حالت ناشتا جهت بررسی آزمایشگاهی جمعآوری گردید.
<strong>یافتهها:</strong> تجویز جنیستئین بههمراه محدودیت کالری موجب تشدید بهبود غلظت تریگلیسیرید (005/0P=)، VLDL (005/0P=)، کلسترول تام (002/0P=) وLDL-C (003/0P=) شده و HDL-C (001/0P=) را نیز افزایش میدهد، ولی بر وزن، فاکتورهای پیشالتهابی رزیستین و C-Reactive Protein (CRP) بیتأثیر بود. محدودیت کالری نیز موجب کاهش معنادار گلوکز، تریگلیسیرید، کلسترول تام، LDL-C، CRP و افزایش HDL-C میشود (05/0>p)، ولی بر روی غلظت سرمی رزیستین بیتأثیر بود.
<strong>نتیجهگیری:</strong> بهنظر میرسد که ترکیب محدودیت کالری بههمراه ایزوفلاوونهای سویا روشی مؤثر در بهبود پروفایل لیپیدی در افراد هایپرلیپیدمیک میباشد.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_49451_8e4b841c76e6ea9e939759ba6db4dcec.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X11120120320Effects of Forced Exercise on Withdrawal Syndrome, Brain Hippocampus Neurons Count and Level of Serum Corticosterone in Morphine Addicted Male Ratsاثرات تمرین ورزشی اجباری بر علایم سندرم محرومیت، تعداد نورونهای هیپوکامپ مغز و میزان هورمون کورتیکوسترون پلاسما در موشهای صحرایی نر معتاد به مورفین112549458FAعلیرضا سرکاکی سرکاکیاستاد فیزیولوژی.مرکز تحقیقات فیزیولوژی و مرکز
تحقیقات گیاهان دارویی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.0000-ooo1-9272-6228مریم محمدیاندانشجوی کارشناسی ارشد فیزیولوژی.گروه فیزیولوژی و دانشکدة پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.مرضیه پناهیدانشیار گروه علوم تشریح.مرکز تحقیقات فیزیولوژی و گروه علوم تشریح، دانشکدة پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.اکرم آهنگرپوراستادیار گروه فیزیولوژی.مرکز تحقیقات فیزیولوژی، گروه فیزیولوژی، دانشکدة پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.فاخر رحیمکارشناس ارشد انفورماتیک. مرکز تحقیقات فیزیولوژی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.Journal Article20110727<strong>Background and Objective: </strong>addiction to morphine impairs the behavioral and cognitive performances<strong>. </strong>The aim of the present study was to evaluate the effects of forced exercise (treadmill) on withdrawal signs after morphine deprivation, serum corticostrone level,and hippocampusneurons count in brain hemisphers in rats addicted to morphine.
<strong>Subjects and Methods: </strong>Adult male Wistar rats were divided into five groups with 10 in each: 1) exercised control (C+E), 2) sham exercised control (C+Sh.E), 3) addicted (A), 4) exercised addicted (A+E), and 5) sham-exercised addicted (A+Sh.E). Withdrawal signs such as number of jumping, teeth chattering, wet-dog shaking, defecation, body scratching, and standingas number of were counted during 30 minutes after naloxone administration. Animals in exercised groups ran on treadmill one hour daily from 9-10 Am in the morning for ten consecutive days. Sham-exercised groups passed same times on turned off treadmill while its shock delivered system was turned on. At the end of experiments serum corticostrone level and hippocampus neurons count were done after decapitation the animals in all groups. The data were analyzed with one-way ANOVA that followed by LSD post hoc test. The differences between groups were accepted as significant with <em>P value</em> less than 0.05.
<strong>Results:</strong> Addiction to morphine increased withdrawal signs and corticostrone secretion significantly and reduced hipocampal neurons in brain, All off which were significant. Forced exercise could inhibit certain withdrawal signs induced by morphine deprivation in addicted rats while could not reverse increased corticostrone level and decreased hippocampus neurons.
<strong>Conclusion:</strong> Despite of useful effects of forced exercise on health conditions and especially cognition during aging, it would cause impair severely some neurobehavioral and hormonal disorders in addicted rats to morphine.<strong>زمینه و هدف:</strong> اعتیاد به مورفین موجب اختلال در اعمال رفتاری- شناختی میگردد. هدف از مطالعة حاضر بررسی اثرات تمرین ورزشی اجباری درون تریدمیل بر علایم محرومیت از مورفین، میزان ترشح هورمون کورتیکوسترون، و شمارش تعداد نورونهای هیپوکامپی در نیمکرههای مغز حیوانات معتاد به مورفین بود.
<strong>روش بررسی:</strong> موشهای صحرایی نر بالغ نژاد ویستار در پنج گروه دهتایی شامل: کنترل تمرین کرده، کنترل شاهد تمرین، معتاد، معتاد تمرین کرده و معتاد شاهد تمرین آزمایش شدند. در گروههای معتاد به مورفین با تجویز نالوکسان علایم سندرم محرومیت بهمدت 30 دقیقه شمارش شدند. حیوانات در گروههای تمرینکردة روزانه بهمدت یک ساعت برای 10 روز متوالی (ساعت 10- 9 صبح) درون تریدمیل دویدند. گروههای شاهد تمرین، مدت مشابهی را درون تریدمیل با موتور خاموش ولی با شوک روشن قرار داشتند. در پایان آزمایشات میزان کورتیکوسترون سرم و شمارش نورونهای هیپوکامپ انجام گردید. از روش آماری آنالیز واریانس یکطرفه و تست پشتیبانی LSD برای آنالیز یافتهها استفاده شد. تفاوت بین نتایج با 05/0 P< معنادار تلقی گردید.
<strong>یافتهها:</strong> اعتیاد به مورفین موجب افزایش علایم سندروم محرومیت، افزایش ترشح هورمون کورتیکوسترون، و کاهش تعداد نورونهای هیپوکامپی در هر دو نیمکرههای مغزی گردید که همه معنادار بودند. تمرین اجباری علایم سندرم را بهطور معناداری کاهش داد، اما نتوانست میزان ترشح کورتیکوسترون و تعداد کاهش یافتة نورونهای هیپوکامپ را بهطور کامل طبیعی نماید.
<strong> نتیجهگیری:</strong> تمرین ورزشی اجباری علیرغم اثرات سودمندش بر سلامت بدن و بهویژه شناخت، لیکن در موشهای معتاد به مورفین بهعلت ایجاد استرس اکسیداتیو و عدم جبران تغییر ترشح برخی هورمونها (مانند کورتیکوتروپینها) متعاقب اعتیاد، تأثیرش کمتر میگردد. https://jsmj.ajums.ac.ir/article_49458_edd2a4868d3c30511936913f57a3f71a.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X11120120320Assessment of Thyroid Dysfunction and Thyroid Auto-Antibodies in Type 1 Diabetesبررسی اختلال عملکرد تیروئید و آنتیبادیهای ضد تیروئید در بیماران دیابت I697649459FAحاجیه بیبی شهبازیاندانشیار غدد و متابولیسم.مرکز تحقیقات دیابت، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.آزاده محسنی بهبهانیدانشجوی پزشکی.دانشکدة پزشکی، دانشگاه علوم
پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.Journal Article20090927<strong>Background and Objective: </strong>To investigate the association between thyroid dysfunction, thyroid autoimmunity and type 1 diabetes mellitus, a sample of 146 type 1 diabetic patients were studied.
<strong>Subjects and methods:</strong> All referrals to diabetes clinic in diabetes research center were screened for TSH/T3/T4 /T3Ru /HbA1c and Anti TG Ab, Anti Tpo Ab. For each patient, a questionnaire including variables such as time from diagnosis of Diabetes mellitus, age, gender, consumed hypoglycemic Drugs and type of diabetes were registered to determine association between thyroid dysfunction and each of these items.
<strong>Results:</strong> Of all the diabetic patients 37.7% was known to have thyroid dysfunction. The most common forms were: subclinical hypothyroidism %13, hypothyroidism %8.9, hyperthyroidism %8.9, and subclinical hyperthyroidism %6.8. There was a significant difference between prevalence of thyroid dysfunction and gender (%40 of female, %30 of male, P=0.045). A significant difference was found between age and thyroid dysfunction in type 1 diabetes mellitus (P=0.001). There was no significant difference between HbA1C and Thyroid dysfunction.
Positive TPo- Ab and TG- Ab were found in %60 and 42.9of patients respectively. There was a significant difference between time from diagnosis of diabetes mellitus (Type 1) and thyroid dysfunctions (P<0.05)
<strong>Conclusion:</strong> Our prospective study confirms the association between thyroid dysfunction and type 1 Diabetes, and demonstrates the high prevalence of thyroid Auto Antibody in patients with type 1 Diabetes particularly women. We conclude that all patients with type 1 Diabetes mellitus should undergo annual screening with thyroid function tests.زمینه <strong>و هدف:</strong> برای ارزیابی ارتباط بین اختلال عملکرد تیروئید و خود ایمنی تیروئید با دیابت ملیتوس یک نمونه تصادفی از 146بیمار دیابت نوع 1 را مورد مطالعه قرار دادیم.
<strong>روش بررسی:</strong> تمام بیماران دیابتی ارجاع شده به کلینیک دیابت مرکز تحقیقات دیابت دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز از نظر سطح Anti-TG Ab، Anti – Tpo Ab، T<sub>3</sub> و T<sub>4</sub> و TSH ، T<sub>3</sub>Ru و Hb A1C مورد سنجش قرار گرفتند. برای هر بیمار پرسشنامهای شامل: زمان ابتلا، سن، جنس، داروهای مصرفی پایین آورندة قند خون جهت ارتباط سنجی بین اختلال عملکرد تیروئید و هر کدام از موارد ذکر شده پر شد.
یافتهها: 7/37 درصد از بیماران اختلال عملکرد تیروئید داشتند که اختلالات عملکرد تیروئید به ترتیب شیوع ساب کلینیکال هیپوتیروئیدی 13 درصد، هیپوتیروئیدی 9/8 درصد، هیپرتیروئیدی 9/8 درصد و ساب کلینیکال هیپرتیروئیدی 8/6 درصد بود. 40 درصد از زنان و 30 درصد مردان اختلال عملکرد تیروئید داشتند (045/0= P) و هر چه بیماران مسنتر بودند شیوع اختلال عملکرد در آنها بیشتر بود (001/0=P). بین طول مدت ابتلا به دیابت و اختلال فانکشن تیروئید هم ارتباط معناداری وجود داشت (05/0P<) اما بین HbA1c با اختلال عملکرد تیروئید ارتباط معناداری بهدست نیامد.
شیوع سطوح بالای Ant-Tpo Ab و Anti-TG Ab بهترتیب در 60 درصد و 9/42 درصد از بیماران دیده شد.
<strong>نتیجهگیری:</strong> توصیه میشود که همه بیماران دیابتی خصوصاً زنان و افراد مسنتر و آنها که طول مدت دیابت طولانیتری دارند بهطور سالیانه از نظر اختلال عملکرد تیروئید مورد ارزیابی قرار گیرند.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_49459_3f2fbd087170b8cdc1468109ef400a25.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X11120120320Clinical Correlation between Findings of Renal Scintigraphy and Clinical/Laboratory Findings in Children with Febrile UTIارتباط یافتههای سنتیگرافی کلیه با یافتههای بالینی و آزمایشگاهی در کودکان مبتلا به عفونت تبدار مجاری ادراری354249462FAاحسان ولویاستادیار، فوق تخصص نفرولوژی
کودکان.
گروه نفرولوژی کودکان، دانشکدة پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی-شاپور اهواز، ایران.طاهره ضیاییکجبافاستادیار گروه کودکان.گروه کودکان، دانشکدة پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.علی احمدزادهاستاد گروه کودکان.مرکز تحقیقات دیابت، گروه کودکان، دانشکدة پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.رویا نیکفراستادیار گروه کودکان.گروه کودکان، دانشکدة پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.رضا نجفیمتخصص کودکان.بیمارستان ابوذر، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.Journal Article20110627<strong>Background and Objective:</strong> Urinary tract infection (UTI) is one of the most common bacterial infections in children. Non-specific symptomatology in infants and young children makes the clinical differentiation between lower UTI and acute pyelonephritis (APN) difficult. The aim of this study was to assess the correlation between APN findings of renal cortical scintigraphy and selected clinical/ laboratory findings of febrile UTI in infants and children admitted at our center.
<strong>Subjects and Methods:</strong> A prospective study was conducted in 83 infants and young children aged 1 month –8 years hospitalized with febrile UTI in nephrology ward of Abuzar children's hospital. Within the first 5 days after admission, Tc-99m DMSA renal scintigraphy, ultrasonography (US), voiding cystoureterography (VCUG), erythrocyte sedimentation rate (ESR), C-reactive protein (CRP), hemoglobin (Hb), white blood cell count (WBC) and urine analyses were performed.
<strong>Results</strong>: Mean age was 24.3 months with 82% (68) girls. DMSA scintigraphy showed APN findings in 45/83(54.2%) patients, with a mean age of 30.2 months, including 9 males (20%) and 36 (80%) females. There were statistically significant correlations between the APN findings of DMSA scintigraphy and the fever duration, body temperature, lucocytosis, anemia, proteinurea, CRP levels and ESR (p<0.05). Vesicoureteral reflux was found in 20.5% of patients with no statistically significant correlations to the APN findings of DMSA scintigraphy.
<strong>Conclusion: </strong>Although initial DMSA renal scintigraphy is useful for determination and localization of kidney involvement during febrile UTI, some clinical and paraclinical findings can predict the scintigraphycal findings of kidney involvement that need further evaluations for portable complications in the future.<strong>زمینه و هدف:</strong> عفونت مجاری ادراری یکی از بیماریهای شایع و مهم کودکان است. علایم غیراختصاصی این بیماری در دوران شیرخوارگی و در کودکان خردسال، تشخیص عفونت ادراری فوقانی از تحتانی را مشکل میسازد. هدف از این مطالعه، بررسی رابطه بین یافتههای پیلونفریت در اسکن کلیه با یافتههای بالینی و آزمایشگاهی در کودکان مبتلا به عفونت ادراری تبدار بوده است.
<strong>روش</strong> <strong>بررسی:</strong> این مطالعة آیندهنگر بر روی 83 شیرخوار و کودک یک ماه تا 8 ساله که بهدنبال عفونت ادراری تبدار در بخش کلیة بیمارستان کودکان ابوذر بستری شده بودند، انجام شد. در 5 روز ابتدایی بستری بیماران، اسکن کورتکس کلیه با DMSA نشاندار شده با تکنسیوم 99، سونوگرافی، VCUG، ESR، CRP، هموگلوبین، تعداد گویچههای سفید خون و آنالیز کامل ادرار انجام شد.
<strong>یافتهها:</strong> میانگین سنی بیماران ما 3/24 ماه و 82 درصد (68 نفر) از آنان دختر بودند. اسکن کلیه در 45 نفر از بیماران (2/54 درصد) علایم پیلونفریت حاد را نشان داد که سن متوسط آنان 2/30 ماه و شامل 9 پسر (20 درصد) و 36 دختر (80 درصد) بودند. مدت تب، میزان تب، لکوسیتوز، کمخونی، پروتئینوری، ESR بالا و CRP مثبت، رابطة آماری معناداری با یافتههای پیلونفریت حاد در اسکن کلیه داشتند (05/0p<). برگشت ادرار به حالبها در 5/20 درصد از بیماران مشاهده شد که رابطة معناداری با یافتههای پیلونفریت حاد در اسکن کلیه نداشت.
<strong>نتیجهگیری:</strong> گرچهبا انجام اسکن کورتکس کلیه در طی ابتلا به عفونت تبدار مجاری ادراری میتوان درگیری کلیه و قطب مبتلای آن را مشخص نمود، برخی از یافتههای بالینی و آزمایشگاهی قادرند ایجاد علایم پیلونفریت را در اسکن کلیه پیشگویی کنند و نیاز به بررسیهای بیشتر برای تشخیص عوارض احتمالی در آینده را مطرح نمایند.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_49462_5ea165a0b2d0951a7229f459afdf1ebf.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X11120120320Comparison of Microhardness of a Composite Core in Two Different Placement Techniques - An Invitro Studyمقایسة لابراتواری میزان سختی یک نوع کامپوزیت Core، در دو روش مختلف قراردهی273449463FAفرامرز زکویاستادیار گروه ترمیمی و زیبایی.گروه ترمیمی و زیبایی، دانشکدة
دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی
جندیشاپور اهواز، ایران.سمیه حسینی طباطبائیدستیار تخصصی ترمیمی و زیبایی.گروه ترمیمی و زیبایی، دانشکدة
دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی
جندیشاپور اهواز، ایران.فاطمه بهرام نژاددستیار تخصصی ترمیمی و زیبایی.گروه ترمیمی و زیبایی، دانشکدة
دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی
جندیشاپور اهواز، ایران.سهیلا صادقیاندستیار تخصصی ترمیمی و زیبایی.گروه ترمیمی و زیبایی، دانشکدة
دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی
جندیشاپور اهواز، ایران.کاوه خلجدستیار تخصصی ترمیمی و زیبایی.گروه ترمیمی و زیبایی، دانشکدة
دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی
جندیشاپور اهواز، ایران.مهدی پورمهدی بروجنیاستادیار گروه بهداشت و کنترل مواد غذایی.گروه آموزشی بهداشت و کنترل مواد غذایی، دانشکدة دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، ایران.Journal Article20100607<strong>Background and Objective: </strong>The purpose of this study was laboratory comparison of microhardness values in one kind of composite core at complete building tooth with incremental and Bulk placement techniques.
<strong>Subjects and Methods:</strong> Ten cylindrical samples of clearfil photo core-light cure (Kuraray/Japan), (Translucent, Single Shade) composite were prepared up to 9mm in Insulin syringes. Half of them were built with incremental placement technique by 2 mm increments and the other half were built with bulk placement technique. Light curing was done with output irradiance of 650 mw/cm<sup>2</sup> for 40 seconds. Samples were cut in longitudinal position and were mounted in Epoxy resin. Vicker's microhardness was measured from surface of every samples in the 1,2,3,4,5,6,7,8,9 mm depths. Statistical Analyses were done with two-way ANOVA (P<0.05).
<strong>Results:</strong> The micro hardness values of equivalent depths in bulk placement technique were more than incremental placement. There were not significant diffenences among the hardness of 1 to 9 mm depths, in two placement techniques.
<strong>Conclusion:</strong> In order to achieve the suitable curing depth in every composite with regard to its composition and color, we should follow the light curing standard conditions of that special composite.
<strong> </strong><strong>زمینه و هدف:</strong> هدف از این مطالعه، مقایسة لابراتواری میزان سختی یک نوع کامپوزیت کور (Core) در بازسازی کامل دندان، در روشهای قراردهی قطعهایو تودهای(Bulk)<sup> </sup>بود.
<strong>روش بررسی:</strong> ده نمونة استوانهای از کامپوزیت Clearfil Photo Core-Iight Cure (Kuraray/Japan) که ترنسلوسنت و تکرنگ است، در سرنگهای انسولین تا ارتفاع نه میلیمتر تهیه شد. نیمی از آنها با روش قرار دهی قطعهای با قطعات دو میلیمتری و نیمی از آنها با روش قراردهی تودهای ساخته شد. نوردهی با شدت <sup>mw</sup>/<sub>cm</sub><sup>2</sup>650 و بهمدت 40 ثانیه بود. نمونهها به طور طولی برش خورده و در اپوکسی رزین مانت شدند. میکروسختی ویکرز از سطح هر نمونه در عمقهای 1 تا 9 میلیمتری اندازهگیری شد.
<strong>یافتهها:</strong> میزان سختی عمقهای معادل، در روش قراردهی تودهای بیشتر از روش قراردهی قطعهای بود. در هر دو روش قراردهی، تفاوت معناداری در سختی بین عمقهای یک تا نه میلیمتری نبود.
<strong>نتیجهگیری:</strong> جهت دستیابی به عمق کیورینگ مناسب در هر کامپوزیت، با توجه به ترکیب و رنگ آن، باید شرایط نوردهی استاندارد آن کامپوزیت خاص را رعایت نمود.
<strong> </strong>https://jsmj.ajums.ac.ir/article_49463_695df8a2c5a6a8322fbfade064e41ff0.pdf