دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X15420160922Investigating the Relationship between Mental Health and Academic Achievement amongst Students of Islamic Azad University of Ahvazبررسی ارتباط بین سلامت روان و پیشرفت تحصیلی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز40541346961FAعبدالرضا گیلاونددانشجوی مقطع دکترایPh.D رشته مدیریت آموزشی.گروه مدیریت آموزشی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران.غلامحسین برکتاستادیار گروه مدیریت آموزشی ، گروه مدیریت آموزشی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایرانJournal Article20151027<strong>Background and Objective:</strong> Hence with regard to the impact of mental health on the students’ performance and the important role that it has in academic status advancement and preventing their academic failure and dropout, Therefore, the present study has been conducted to examine the mental health of students of Islamic Azad University of Ahvaz and its relationship with their academic achievement.
<strong>Subjects and Methods:</strong> In a cross-sectional study, 350 students in three groups of humanities, technical and medical sciences were randomly selected as subjects of the current study. The data collection instrument was the GHQ-28 questionnaire. The last semester GPAs (Grade Point Average) of students were considered as an indicator of their academic achievement. Data analysis was performed using descriptive statistics (frequency, mean and standard deviation) and inferential statistics (t-test, ANOVA and correlation test).
<strong>Results:</strong> There was a significant difference between mental health of married and single students as well as between male and female students (P <0.05). Furthermore, statistically significant correlations were observed between mental health dimensions and academic GPA (P<0.05). An inverse significant correlation was also found between the mean of students’ mental health questionnaire scores and their academic achievement This means that with an increase in mental health (a low total score on the test), students’ GPAs (as an indicator of their academic achievement) may increase, too.
<strong>Conclusion:</strong> Therefore, given the important role of mental health in the students' academic success, it is necessary to pave the way for its promotion in universities.
<strong> </strong><strong>زمینه و هدف:</strong> با توجه به تأثیر سلامت روان بر عملکرد دانشجویان و نقش مهمی که در پیشبرد وضعیت تحصیلی و جلوگیری از افت و ترک تحصیلی آنها دارد. لذا این پژوهش با هدف بررسی سلامت روان دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز و ارتباط آن با پیشرفت تحصیلی آنها انجام گرفته است.
<strong>روش بررسی:</strong> در یک مطالعۀ توصیفی– تحلیلی 350 نفر از دانشجویان در سه گروه علوم انسانی، فنی، پزشکی بهصورت تصادفی ساده و بهعنوان نمونۀ تحقیق انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامۀ سلامت عمومی گلدبرگ و ویلیامز GHQ-28 بود. معدل پایان ترم قبل دانشجویان بهعنوان شاخص پیشرفت تحصیلی آنان در نظر گرفته شده است. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمار توصیفی (فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون تی، آنالیز واریانس و آزمون همبستگی) انجام گرفت.
<strong>یافتهها:</strong> نتایج پژوهش نشانگر این بود که تفاوت معناداری بین سلامت روان دانشجویان مورد مطالعه متأهل و مجرد و دختر و پسر وجود دارد (05/0 p<). همچنین بین ابعاد سلامت روان و معدل تحصیلی، ارتباط معنی داری از نظر آماری مشاهده شد(05/0 p<) همچنین بین میانگین نمرات پرسشنامه سلامت روان دانشجویان و پیشرفت تحصیلی دانشجویان ارتباط معنادار و معکوسی وجود داشت. به این معنی که با افزایش سلامت روان (نمره کلی پایین درآزمون) معدل دانشجویان (به عنوان شاخص پیشرفت تحصیلی) افزایش مییابد.
<strong>نتیجهگیری:</strong> لذا با توجه به نقش موثر سلامت روان در پیشرفت تحصیلی دانشجویان، لازم است در جهت تأمین و بسترسازی مناسب آن در دانشگاهها تدابیر ویژهای اندیشیده شود.
<strong> </strong>https://jsmj.ajums.ac.ir/article_46961_65cb0f26462f37b9a65792a85a6e044d.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X15420160922The Frequency of Plasma Sodium and Potassium imbalance in Children Hospitalized with Gastroenteritis in Ahvaz's Golestan Hospital, 2011-2012بررسی میزان فراوانی اختلالات سدیم و پتاسیم پلاسما در کودکان مبتلا به گاستروانتریت بستریشده در بیمارستان گلستان اهواز در سالهای 1390 و 139145346046962FAشیده عصاردانشیار گروه کودکان ، گروه کودکان، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور، اهواز، ایران.محسن علی سمراستادیار گروه کودکان، گروه کودکان، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور، اهواز، ایران.هدی جاویدمنشدانشجوی پزشکی. دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور، اهواز، ایران.Journal Article20151021<strong>Background and Objective:</strong> Gastroenteritis is one of the most common diseases and the main cause of the dehydration and electrolyte abnormality in children. This study was designed to evaluate the frequency of plasma sodium and potassium imbalancein children hospitalized with gastroenteritis in Ahvaz's Golestan Hospital during two- year period (2011 and 2012).
<strong>Subjects and Methods: </strong>This is an epidemiologic and medical record-based study, which included all admitted children with gastroenteritis at Golestan hospital between 2011 and 2012, in Ahvaz Jundishapur University of Medical Sciences. Patients' data such as the type of electrolyte abnormality, age, sex, type and frequency of diarrhea, severity of dehydration, convulsion, and duration of hospitalization were gathered.
<strong>Results:</strong> From 252 hospitalized patients, 204 cases were included in this study, of whom 141 patients (69.1%) were male and 63 patients (30.9%) were female. One hundred and eighteen (57.8%) of these patients had plasma electrolyte imbalances. Hyponatremia was the most common type (66.7%) followed by hypokalemia (22.1%).Age, sex, the frequency of diarrhea, severity of dehydration and occurrence of convulsion had significant correlation with the electrolyte abnormalities.
<strong>Conclusion: </strong>According to the results of this study, electrolyte imbalances are relatively common in children with gastroenteritis. Younger age, female sex, higher frequency of the diarrhea and severity of dehydration, were predisposing factors for electrolyte abnormalities in acute gastroenteritis.Further steps should be taken to educate the society on the use of Standard Oral Rehydration Solution (ORS) and appropriate fluids in children with diarrhea.
<strong>زمینه و هدف:</strong> گاستروانتریت یکی از شایعترین بیماریها و علت اصلی دهیدراتاسیون و اختلالات الکترولیتی در کودکان است. این مطالعه با هدف بررسی میزان فراوانی اختلالات سدیم و پتاسیم پلاسما در کودکان مبتلا به گاستروانتریت بستریشده در بیمارستان گلستان اهواز در سالهای 1390 و 1391 طراحی شد.
<strong>روش بررسی:</strong> مطالعۀ انجامشده، یک مطالعۀ اپیدمیولوژیک توصیفی- تحلیلی مبتنی بر اطلاعات بیمارستانی میباشد. جامعۀ مورد مطالعه شامل تمامی کودکان بستریشده با تشخیص گاستروانتریت در بیمارستان گلستان اهواز طی سالهای 1390 و 1391 بود. اطلاعات 252 بیمار شامل اختلال الکترولیتی، سن، جنس، وزن هنگام تولد، نوع و دفعات اسهال، مدت اسهال، میزان دهیدراتاسیون، تشنج، و تعداد روزهای بستری از پرونده ها اخذگردید.
<strong>یافتهها:</strong> تعداد 252 کودک با بیماری گاستروانتریت بستری شدند که بر اساس معیارهای خروج از مطالعه 48نفر آنهاحذف و مجموعا 204 نفر وارد مطالعه شدند که 141 بیمار پسر (1/69 درصد) و 63 بیمار دختر (9/30 درصد) بودند. 118 بیمار (8/57 درصد) از کل بیماران دچار اختلال الکترولیتی بودند که شایعترین هیپوناترمی(7/66) وپس ازآن هیپوکالمی(1/22) بود. بروز اختلال الکترولیتی با سن، جنس، تعداد دفعات اسهال، میزان دهیدراتاسیون و تشنج بیماران ارتباط معناداری داشت.
<strong>نتیجهگیری: </strong>بر اساس نتایج این مطالعه، اختلال الکترولیتی در کودکان مبتلا به گاستروانتریت حاد نسبتاً شایع است.سن کمتر، جنس مونث، دفعات زیاداسهال وشدت دهیدراتاسیون ازعوامل مستعدکننده بروز اختلالات الکترولیتی است.
بهنظر میرسد آموزش جامعه در زمینۀ استفاده صحیح از ORS و مایعات مناسب در کودکان دچار اسهال برای پیشگیری از بروز این اختلالات لازم است.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_46962_16a10e7cc03c2a134d1bb059b305ad74.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X15420160922Return to Previous Activities and Quality of Life in Patients with Femoral Intertrochanteric Fracture Surgeryمیزان بازگشت به فعالیت قبلی و کیفیت زندگی در بیماران جراحیشده شکستگی اینترتروکانتریک فمور41542246963FAمحمد فکوراستاد گروه ارتوپدی ،گروه ارتوپدی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، اهواز، ایران.مریم عطشانیپزشک عمومی ، پزشک عمومی.محمد علی قاسمیاستادیار گروه ارتوپدی.گروه ارتوپدی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، اهواز، ایران.Journal Article20160404<strong>Background and Objective:</strong> The aim of this study was to asses and document the functional outcome and quality of life (QoL) in intertrochanteric fractures, one of three types of hip farctures requiring surgical treatment. These fractures have high mortality rate and can lead to discomfort and disability, and affect quality of life of patients. On this base we planned this comprehensive study to assess the quality of life among hospitalized patients in Imam Khomeini hospital, the main center of Orthopedic in the South West of the Iran.
<strong>Subjects and Methods: </strong>Eighty one intertrochanteric fracture cases were enrolled in this study and their follow-up was conducted to evaluate the quality of life (QoL) based on SF36 questionnaire. In addition, demographic data and clinical information include surgical procedures and the time between fractures and surgical treatments (fracture interval to surgery) were collected. Data were analyzed using SPSS V22 software.
<strong>Results:</strong> Average quality of life for patients based on questionnaires was 48.5 ± 17.7. Quality of life in patients with age, economic status of patients and fracture-surgery interval were statistically significant. Multiple regression analysis showed that age, economic status of patients and fracture-surgery interval were
significantly related to quality of life (P<0.001, P<0.0001, P <0.001 respectivel).
<strong>Conclusion:</strong> The QoL of patients with femoral intertrochanteric fracture is moderate to low. These results show requiring follow-up and care as well as psychosocial support for patients especially in the older patients.
<strong> </strong>
<strong> </strong><strong>زمینه وهدف</strong>: هدف از انجام این مطالعه، ارزیابی شکستگیهای اینترتروکانتریک یکی از سه زیرگروه شکستگیهای لگن میباشند که درمان جراحی نیاز دارند، این شکستگیها مورتالیتی بالایی داشته و میتوانند عوارض و ناتوانی بهدنبال داشته باشند و کیفیت زندگی بیماران را تحت تأثیر قرار دهند. در راستای همین موضوع، این پژوهش جهت بررسی کامل و جامع کیفیت زندگی این بیماران در بیمارستان امام خمینی (ره) اهواز بهعنوان مرکز اصلی ارتوپدی و جراحی استخوان جنوب غرب کشور طرحریزی شد.
<strong>روش بررسی:</strong> این پژوهش با مطالعۀ پروندههای بیماران دچار شکستگی اینترتروکانتریک و پیگیری آنان با بررسی میزان کیفیت زندگی با پرسشنامۀ استاندارد SF36 صورت گرفت. همچنین اطلاعات دموگرافیک بیماران و اطلاعات درمانی شامل نوع عمل جراحی و فاصلۀ شکستگی تا عمل مورد بررسی و آنالیز قرار گرفت. اطلاعات با استفاده از نسخۀ 22 نرمافزار SPSS آنالیز شدند.
<strong>یافتهها:</strong> 81 بیمار دچار شکستگی اینترتروکانتریک فمور بررسی شد. میانگین کیفیت زندگی بیماران بر اساس پرسشنامه، 7/17 5/48 بود. میزان کیفیت زندگی بیماران با سن، فاصلۀ زمانی شکستگی تا عمل جراحی و وضعیت اقتصادی بیماران رابطۀ معناداری داشت. (0001/0P<، 0001/0P<، 0002/0=P).
<strong>نتیجهگیری:</strong> میزان کیفیت زندگی بیماران دچار شکستگی اینترتروکانتریک فمور بعد از عمل جراحی در حد متوسط رو به پایین قرار میگیرد. لذا لزوم پیگیری درمانی مراقبتی و همچنین حمایت روانی اجتماعی بیماران را که اکثر آنها مسن هستند را میطلبد.
https://jsmj.ajums.ac.ir/article_46963_5f0de53a5f9311f594d3920b163487dd.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X15420160922The Effect of Aerobic Exercise Training on Circulating Levels of Adipsin and Insulin Resistance among Obese Type-2 Diabetic Femalesبررسی اثر یک دوره تمرین هوازی بر آدیپسین سرم و مقاومت انسولینی زنان چاق دیابتی43344246964FAمعصومه عزیزیدانشجوی دکترای فیزیولوژی ورزش ، گروه فیزیولوژی ورزش، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه رازی کرمانشاه، کرمانشاه، ایران.0000-0001-6372-1217وحید تأدیبیدانشیار گروه فیزیولوژی ورزش.گروه فیزیولوژی ورزش، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه رازی کرمانشاه، کرمانشاه، ایران.ناصر بهپوراستادیار گروه فیزیولوژی ورزش، گروه فیزیولوژی ورزش، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه رازی کرمانشاه، کرمانشاه، ایران.Journal Article20160404<strong>Background and Objective:</strong> A strong relationship between metabolic syndrome and type 2 diabetes has been reported. Since it is recently suggested that a possible role of adipsin in metabolic disorders; therefore, the objective of this study was to investigate the effect of aerobic exercise training on circulating levels of adipsin and insulin resistance in obese women with type 2 diabetes.
<strong>Subjects and Methods: </strong>Twenty-four obese women with type 2 diabetes (mean ± SD; age 41.3 ± 1.4 years and BMI 33.4 ± 2.3 kg/m<sup>2</sup>) participated in the study. They were randomly divided into two groups: Aerobic (n=12; age: 46.52±3.68 yr, BMI: 32.24±2.26) and control (n=12; age:45.82±6.79 yr, BMI:32.46± 3.28). Aerobic exercises were conducted for 8 weeks/ 3 sessions per week with intensity 12-15 from Borg Index. Blood samples before and after exercise were collected 24 hours before starting the protocol and after the last session of the exercise training. For data analysis paired-samples and independent T-test were used to compare mean differences each group’s pretest and posttest and between groups at the significance level of P ≤0.05.
<strong>Results: </strong>There were significant decrease in fasting blood glocuse (P= 0.02), HOMA-IR (P=0.025), BMI (0.006), and body fat% levels (P= 0.005), although there were not significant changes in insulin (P= 0.358) and Adipsin (P= 0.777) of the experimental group.
<strong>Conclusion: </strong>According to the present results, we can conclude that aerobic exercise such as Pilates trainings is a suitable method to control diabetes in obese patients with type 2 diabetes.
<strong>زمینه و هدف: </strong>بسیاری از گزارشها، رابطهای قوی بین سندروم متابولیک و دیابت نوع 2 را تأیید کردهاند. از آنجا که اخیراً نشان داده شده است که آدیپسین ممکن است که با اختلالات متابولیکی در ارتباط باشد، از اینرو، هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر یک دوره تمرین هوازی بر آدیپسین سرم و مقاومت انسولینی زنان چاق دارای دیابت نوع 2 بود.
<strong>روش بررسی:</strong> از میان زنان مبتلا به دیابت نوع دو، 24 زن دیابتی که چاق بودند به شیوۀ تصادفی انتخاب و به دو گروه هوازی (12 نفر با میانگین سنی 68/3±52/46 و شاخص تودۀ بدنی 26/2±24/32) و کنترل (11 نفر با میانگین سنی 79/6±82/45 و شاخص تودۀ بدنی 28/3±46/32) تقسیم شدند. گروه هوازی، تمرینات را به مدت هشت هفته، سه جلسه در هفته و هر جلسه 45 تا 60 دقیقه اجرا نمودند و میزان فشار درک شده نیز با استفاده از شاخص بورگ با طیف 12 تا 15 اندازهگیری شد. نمونههای خونی و ترکیب بدن آزمودنیها 48 ساعت قبل از شروع مداخله و پس از آخرین جلسه اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از آزمون t همبسته و مستقل در سطح معناداری 05/0≥P ارزیابی شدند.
<strong>یافتهها:</strong> گروه هوازی شاهد کاهش معنادار در گلوکز ناشتا (02/0=P)، HOMA-IR (025/0=P)، شاخص تودۀ بدن (006/0=P) و درصد چربی بدن (005/0=P) پس از پایان مداخله بود، ولی تغییرات در سطوح انسولین (358/0=P) و آدیپسین (777/0=P) معنادار نبود.
<strong>نتیجهگیری:</strong> با تکیه بر نتایج پژوهش حاضر بهنظر میرسد که هشت هفته تمرین هوازی به شیوۀ پیلاتس، راهکاری مناسب برای کنترل دیابت در بیماران دیابتی نوع دوم مستقل از انسولین بوده است.
<strong> </strong>https://jsmj.ajums.ac.ir/article_46964_590abdd11ff0bb7b7eb01242c371b3d1.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X15420160922Comparison of Quality of Life of Women on Different Methods of Contraceptionمقایسه کیفیت زندگی استفاده کنندگان از روشهای مختلف پیشگیری از بارداری44345246965FAنصرت بهرامیکارشناسارشد مامایی ،گروه مامایی، دانشکدۀ پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی دزفول، دزفول، ایران.زهرا کریمیاندانشجوی دکترای بهداشت باروری ، گروه بهداشت باروری، کمیتۀ تحقیقات دانشجویی، دانشکدۀ پرستاری مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شاهرود، شاهرود، ایران.سمیه بهرامیدانشجوی کارشناس آمار.دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، اهواز، ایران.مجتبی راجیدانشجوی پرستاری. کمیتۀ تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی دزفول، دزفول، ایران.مهناز نصرت ابادیدانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره در مامایی.دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره در مامایی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، اهواز، ایران.Journal Article20151017<strong>Background and Objective:</strong> The choice, acceptance and satisfaction of women with different types of contraceptive methods would affect their quality of life. The aim of this study was to compare women's quality of life on different methods of contraception among clients referred to health centers in Dezful city in 2014.
<strong>Subjects and Methods: </strong>This descriptive cross-sectional study was carried out among 525 women in 8 health centers of Dezful city in 2014 using cluster random sampling method. Inclusion criteria included women aged 16-50 years, no medical contraindications to use contraception and have no known medical condition or mental illness. Quality of Life was assessed with short scale World Health Organization Quality of Life (WHQOL-BREF) form. Data analysis was performed by descriptive and inferential statistics using SPSS-PC (v.20).
<strong>Results:</strong>The highest level of quality of life was found among using withdrawal (29/9%) and condom (26/3%); and the least level of quality of life were among using Tubal Ligation (4/2%) and Depot Medroxyprogesterone acetate (4.9%). There is a significant correlation between the mean quality of life and the use of contraception method (P= 0.034(. Those who had more children a higher quality of life was reported (r=0.23، P=0.001). There was a direct correlation between the mean quality of life with socioeconomic status (r=0.41, P=0/001).
<strong>Conclusion:</strong> The findings revealed women using withdrawal and condom methods have highest level of quality of life. Accordingly, executing family planning training programs for counselors regarding the suitable choice of contraceptive method considering women’s quality of Life is recommended<strong>.</strong>
<strong> </strong>
<strong> </strong><strong>زمینه و هدف:</strong> انتخاب، پذیرش و رضایت از روشهای مختلف جلوگیری از بارداری میتواند کیفیت زندگی زنان را متأثر سازد .این مطالعه با هدف مقایسۀ کیفیت زندگی زنان استفادهکننده از روشهای مختلف پیشگیری از بارداری مراجعهکننده به مراکز بهداشتی دزفول در سال 1393 انجام شد.
<strong>روش </strong><strong>بررسی</strong><strong>: </strong>این مطالعۀ توصیفی- مقطعی بر روی 525 زن مراجعهکننده به 8 مرکز بهداشتی درمانی که به روش تصادفی خوشهای انتخاب شدند، انجام شد. کیفیت زندگی با پرسشنامۀ استاندارد 26 سؤالی مقیاس کوتاه کیفیت زندگی (WHQOL–BREF) سازمان جهانی بهداشت تعیین گردید. معیارهای ورود به مطالعه شامل زنان گروه سنی 16-50 سال، عدم منع طبی استفاده از روش پیشگیری از بارداری و فاقد هر گونه بیماری طبی یا روحی شناختهشده در فرد بودند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نسخۀ 20 نرمافزار آماری SPSS و روشهای آمار توصیفی و تحلیلی استفاده گردید.
<strong>یافتهها:</strong>یافتههای مطالعه نشان داد که بیشترین سطح کیفیت زندگی در بین زنان استفادهکننده از روش طبیعی (9/29 درصد) و کاندوم (3/26 درصد) بودند و کمترین کیفیت زندگی بهترتیب مربوط به توبکتومی (2/4 درصد) و آمپولهای تزریقی (9/4 درصد) بود. بین میزان کیفیت زندگی و نوع روش پیشگیری از بارداری ارتباط معناداری وجود داشت (034/0P=). همچنین افرادی که تعداد فرزندان بیشتری داشتند، کیفیت زندگی بالاتری را گزارش کردند (23/0r=، 001/0P=). کیفیت زندگی با وضعیت اقتصادی ارتباط مستقیم داشت (41/0r=، 001/0P=).
<strong>نتیجه</strong><strong></strong><strong>گیری:</strong>یافتههای حاصل از این مطالعه نشان میدهد که زنان استفاده کننده از روشهای طبیعی و کاندوم بالاترین سطح کیفیت زندگی را دارند و لذا نیاز به آموزش توسط مشاوران تنظیم خانواده درباره این روشها پیشنهاد میشود.
<strong> </strong>
https://jsmj.ajums.ac.ir/article_46965_cc5a717af142ec4fc81a784f3f27ef24.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X15420160922Comparison of Short Term Memory in Relapsing Remitting Multiple Sclerosis Patients with and without Depression and Normal Adults Resident in Ahwaz Provinceمقایسۀ حافظۀ کوتاهمدت بیماران دارای مالتیپل اسکلروزیس عودکننده-بهبودیابنده با افسردگی و بدون افسردگی و افراد طبیعی شهر اهواز46147346966FAکوثر اسفندهکارشناسیارشد گفتار درمانی.گروه گفتار درمانی، دانشکدۀ علوم توانبخشی، مرکز تحقیقات توانبخشی عضلانی اسکلتی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور، اهواز، ایران.صدیقه جمالپورکارشناسیارشد گفتار درمانی.آموزش و پرورش استثنایی، شهرکرد، شهرکرد، ایران.نسترن مجدینسبدانشیار گروه نورولوژی.گروه نرولوژی،دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور، اهواز، ایران.سیده فاطمه امامی ده چشمهدانشجوی کارشناسیارشد گفتار درمانی ، گروه گفتار درمانی، دانشکدۀ علوم توانبخشی، مرکز تحقیقات توانبخشی عضلانی اسکلتی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور، اهواز، ایران.فروغ عبدالخانیکارشناسی گفتار درمانی.گروه گفتاردرمانی،دانشکده علوم توانبخشی،دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران،ایران.راضیه رضوانیکارشناسی ارشد گفتاردرمانی.گروه گفتار درمانی، دانشکدۀ علوم توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران.حسین رضاییکارشناسی ارشد گفتاردرمانی.گروه گفتار درمانی، دانشکدۀ علوم توانبخشی، مرکز تحقیقات توانبخشی عضلانی اسکلتی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور، اهواز، ایران.Journal Article20160605<strong>Background and Objective:</strong> The neurobehavioral consequences of multiple sclerosis consistently include fatigue, clinical depression and cognitive dysfunction. The prevalence of severe depression in patients with multiple sclerosis is three times of the normal population. The researchers report that the prevalence of depression is approximately 27-54% in people with multiple sclerosis. Depression clearly impairs memory function. The purpose of this study was to determine whether there is a relationship between depression and short term memory in relapsing remitting multiple sclerosis patients.
<strong>Subjects and Methods: </strong>This was a cross-sectional study with 54 relapsing–remitting multiple sclerosis adult and 14 healthy controls. Beck Depression Inventory, digit span test from Wechsler Adult Intelligence Scale were applied from all participants. Data analysis was carried out using independent-t test by SPSS16 software.
<strong>Results:</strong> There was significant difference between patient and healthy groups on short term memory variable (P=0.05). However, but there was no significant difference between two groups of patients with and without (30 with depression and 24 without depression)depression on short term memory (P=0.82).
<strong>Conclusion:</strong> Cognitive deficits can be an early feature of MS, and can occur without clear correlation with other disease variables, such as duration or degree of physical disability, and general lesion load. According to the results of the study, cognitive deficits in MS patients is completely evident. On the other hand, Based on the findings of this study, depression does not affect on cognitive functioning in relapsing-remmiting multiple sclerosis
<strong> </strong>
<strong> </strong><strong>زمینه و هدف:</strong> از جمله پیامدهای عصبی-رفتاری مالتیپلاسکلروزیس (MS) افسردگی بالینی، خستگی و بدعملکردی شناختی است. میزان شیوع افسردگی شدید در افراد دارای مالتیپلاسکلروزیس سه برابر افراد جامعه است و محققان شیوع افسردگی در افراد دارای مالتیپلاسکلروزیس را حدود 27-54 درصد گزارش میکنند. همچنین افسردگی عملکرد شناختی را بهوضوح دچار آسیب میکند. هدف از این مطالعه، بررسی وجود یا عدم وجود ارتباط بین افسردگی و حافظۀ کوتاهمدت در بیماران دارای مالتیپلاسکلروزیس عودکننده- بهبودیابنده میباشد.
<strong>روش بررسی:</strong> در این مطالعۀ توصیفی- تحلیلی و مقطعی 54 بزرگسال مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس عودکننده- بهبودیابنده و 14 فرد طبیعی مورد بررسی قرار گرفتند. آزمون افسردگی بک و خردهآزمون حافظۀ عددی از آزمون هوش وکسلر بزرگسالان از همۀ شرکتکنندگان گرفته شدند. سپس دادهها وارد نسخۀ 16 نرمافزار SPSS شدند و توسط آزمون t مستقل مورد مقایسه قرار گرفتند.
<strong>یافتهها:</strong> در این مطالعه بین گروههای سالم و بیمار تفاوت معناداری در متغیر حافظۀ کوتاهمدت(05/0P=) وجود داشت، اما در میانگین متغیر حافظۀ کوتاهمدت (82/0P=) تفاوت معناداری بین دو گروه بیمار افسرده و بدون افسردگی وجود نداشت.
<strong>نتیجهگیری:</strong> حافظۀ کوتاهمدت در بیماران دارای مالتیپلاسکلروزیس عودکننده-بهبودیابنده که در سالهای اول بیماری هستند، میتواند تحت تأثیر قرار بگیرد، اما میزان افسردگی بر نمرۀ حافظۀ کوتاهمدت بیماران مالتیپلاسکلروزیس عودکننده- بهبودیابنده تأثیری ندارد.
<strong> </strong>
<strong> </strong>https://jsmj.ajums.ac.ir/article_46966_6c482e335949bea124d55f4f89077f3f.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X15420160922Calculation of Dosimetric Parameters for 252Cf-AT Brachytherapy Source using Monte Carlo Simulationمحاسبۀ پارامترهای دزیمتری چشمۀ براکی تراپی 252Cf-AT با استفاده از شبیهسازی مونت کارلو38339046971FAراحله طبری جویباریمربی گروه رادیولوژی.گروه رادیولوژی، دانشکدۀ علوم پزشکی بهبهان، بهبهان، ایران.فواد گلی احمدآبادمربی گروه بیوشیمی و فیزیک پزشکی.دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جیرفت، جیرفت، ایران.هادی رضاییکارشناسارشد فیزیک پزشکی گروه رادیولوژی.گروه رادیولوژی، دانشکدۀ پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران.
4-فیزیک پزشکی، فیزیست بیمارستان پارسیانفریبا عینیکارشناسارشد فیزیک پزشکی.فیزیک پزشکی، فیزیست بیمارستان پارسیان شهرکرد، شهرکرد، ایران.میثم فروزیکارشناسارشد فیزیک.کارشناس ارشد فیزیک، دانشکدۀ علوم، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران.Journal Article20160121<strong>Background and Objective: </strong>Nowadays, the use of simulation for accurate determination of dosimetric parameters is inevitable. In this study dosimetric parameters <sup>252</sup>CF-AT as a neutron brachytherapy sources using Monte Carlo simulation was calculated for treatment planning of some uterus and brain tumors.
<strong>Materials and Methods: </strong>Thephysical and geometrical characteristic of <sup>252</sup>Cf-AT source were estimated by MCNPX (2.6.0) code and the air kerma strength of the source placed inside the vacuum sphere was calculated. Recommended dosimetric parameters by AAPM, TG-43 protocol were determined for source positioned in a homogeneity water phantom.
<strong>Results: </strong>The air kerma strength of 252 Cf source was estimated 0.33 (cGycm<sup>2</sup>/μg.h). The neutron dose rate constant using *F8 and F6 tallies was calculated 5.7524 (cGy/U.h), 5.650816 (cGy/U.h) respectively. The radial dose function with 5 degree equation was obtained. Numerical amounts of the anisotropy dose functions and the related equations were also calculated.
<strong>Conclusion:</strong> The calculated dosimetric parameters of the model <sup>252</sup>Cf-AT source by Monte Carlo code are in good agreement with experimental results and previous calculations. The calculated values can be used by treatment planning systems for the <sup>252</sup>Cf-AT source brachytherapy.
<strong> </strong>
<strong> </strong><strong>زمینه و هدف: </strong>امروزه استفاده از شبیهسازی برای تعیین دقیق پارامترهای دزیمتری اجتنابناپذیر است. در این مطالعه پارامترهای دزیمتری <sup>252</sup>Cf-AT بهعنوان یک چشمه نوترونی براکی تراپی با استفاده از شبیهسازی مونتکارلو محاسبه میشود که در درمان برخی از سرطانهای رحم و تومورهای مغزی کاربرد دارد.
<strong>روش بررسی: </strong>ویژگیهای فیزیکی و هندسی چشمه کالیفورنیوم-252 مدل AT با استفاده از کد شبیهسازی MCNPX (2.6.0) تخمین زده شده و قدرت کرمای هوا در داخل یک کره خلأ محاسبه شد. پارامترهای دزیمتری برای چشمه قرار گرفته در یک فانتوم یکنواخت آب و بر اساس پروتکل TG-43 پیشنهاد شده توسط AAPM تعیین شد.
<strong>یافتهها:</strong> قدرت کرمای نوترون هوای چشمه Cf<sup>252</sup> در واحد اکتیویته برابر با (cGy cm<sup>2</sup>/μgh) 33/0 تخمین زده شد. ثابت آهنگ دز نوترون Λ<sub>N</sub>، برای *F8 و F6 به ترتیب برابر با cGy/Uh7524/5 و cG/Uh 650816/5 تخمین زده شد. تابع شعاعی دز با یک معادلۀ درجۀ پنجم به دست آمد. مقادیر عددی و معادلات مربوطه به توابع آنیزوتروپی دز F(r,θ)، نیز تخمین زده شد.
<strong>نتیجهگیری:</strong> پارامترهای دزیمتری برای چشمۀ Cf<sup>252</sup> مدل AT که با کد مونت کارلو محاسبه شده است، همخوانی خوبی با نتایج تجربی و محاسبه شدۀ قبلی دارد. مقادیر محاسبه شده میتواند در نرمافزارهای طراحی درمان براکی تراپی با چشمۀ <sup>252</sup>Cf-AT مورد استفاده قرار گیرد.
<strong> </strong>
<strong> </strong>https://jsmj.ajums.ac.ir/article_46971_729cf7c76e4fb1f58c5c3bad3d20aef0.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X15420160922The Relationship Some of Demographic Characteristics with Adolescents Sleep Quality in Ahvazبررسی رابطۀ برخی از ویژگیهای دموگرافیک با کیفیت خواب نوجوانان در شهر اهواز139447548446972FAاشرف السادات حکیممربی گروه پرستاری.مرکز تحقیقات مراقبت پرستاری در بیماری-های مزمن، گروه پرستاری، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، اهواز، ایران.فاطمه دره قائدیدانشجوی کارشناسی ارشد پرستاری.دانشجوی کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، اهواز، ایران.سید محمود لطیفیمربی گروه آمار و اپیدمیولوژی.پژوهشکدۀ سلامت، مرکز تحقیقات دیابت، گروه آمار و اپیدمیولوژی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، اهواز، ایران.نیره خاشعیدانشجوی کارشناسی ارشد پرستاری.- دانشجوی کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، اهواز، ایران.Journal Article20160111<strong>Background and Objective:</strong> Inadequate and inappropriate sleeping causes serious problems in physical and mental health and affects the quality of adolescent life. The aim of this study was to determine the relationship some of demographic characteristics of adolescents sleep quality in Ahvaz
<strong>Subjects and Methods: </strong>In this cross-sectional study, 310 adolescents 15-20 years old were selected randomly from health centers in Ahvaz. Data gathered by demographic characteristics and Pittsburgh sleep quality standard questionnaires. For data analysis SPSS<sub>21 </sub>and descriptive and inferential statistics methods were used.
<strong>Results:</strong> The mean age of participants was 17.5±1.5 year. 166 (n =53.5%) of adolescents had good and 144 (46.5%) poor sleep quality. Average bedtime and wake-up time were 0.5±2.3 and 8.3±2 in the morning respectively. The teenagers of Ahvaz need 31±28.1 minutes to sleep and total their sleeping time was 6.3±1.5 hours . Age and residence area had significant relationship (P<0.048). While ethnicity and the level of education had no significant relationship with sleep quality.
<strong>Conclusion:</strong> According to these findings, more than half of adolescents had low sleep quality and quantity, which need serious policies to promote appropriate sleep.<strong>زمینه و هدف:</strong> خواب ناکافی و نامناسب باعث مشکلات جدی در سلامت جسمی و روحی میشود و کیفیت زندگی نوجوان را تحت تأثیر قرار میدهد. هدف از این مطالعه تعیین رابطۀ ویژگیهای دموگرافیک با کیفیت خواب نوجوانان در شهر اهواز میباشد.
<strong>روش بررسی:</strong> در این مطالعۀ توصیفی- مقطعی، 310 نوجوان 20-15 سال به روش تصادفی از مراکز بهداشتی شهر اهواز(1394) انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها شامل دو پرسشنامه، اطلاعات دموگرافیک و استاندارد کیفیت خواب پیتزبورگ میباشد. برای تحلیل دادهها از نسخۀ 21 نرمافزار SPSS و روشهای آماری توصیفی و استنباطی استفاده شده است.
<strong>یافتهها:</strong> میانگین سن افراد شرکتکننده 5/1±5/17 میباشد. 166 نفر(5/53 درصد) از نوجوانان دارای کیفیت خواب مناسب و 144 نفر(5/46 درصد) دارای کیفیت خواب نامناسب بودند. میانگین ساعت به رختخواب رفتن نوجوانان 3/2±5/0 بامداد بوده است و ساعت بیدارشدن آنها 2±3/8 صبح میباشد. نوجوانان شهر اهواز برای به خواب رفتن به 1/28±31 دقیقه زمان نیاز داشتند و در کل، متوسط زمان خوابشان 5/1±3/6 ساعت بوده است. بین سن و محل سکونت با کیفیت خواب، رابطۀ معناداری وجود داشت (048/0>P)، اما کیفیت خواب با قومیت و سطح تحصیلات رابطهای نداشت.
<strong>نتیجهگیری:</strong> با توجه به یافتههای مطالعه بیش از نیمی از نوجوانان دارای کیفیت و کمیت خواب پایین میباشند که در این راستا سیاستهای جدی برای ارتقاء خواب مناسب، ضروری است.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_46972_43bcc2fd9f6f601ee4048126caaca0fb.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X15420160922The Effect of Diesel Engine Particles on Peritoneal Macrophages Activity in Normal and Experimental Autoimmune Encephalomyelitis Miceتأثیر ذرات حاصل از اگزوز موتور دیزل بر فعالیت ماکروفاژهای صفاقی در موشهای سالم و مبتلا به انسفالومیلیت خودایمن تجربی48549546979FAعصمت جعفرزادهدانشجوی کارشناسی ارشد ایمنیشناسی.گروه ایمنیشناسی، دانشکدۀ پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران.مهدی مهدویاستادیار گروه ایمنیشناسی.گروه ایمنیشناسی، انستیتو پاستور ایران، تهران، ایران.برات قبادیاندانشیار گروه مهندسی مکانیک بیوسیستم.گروه مهندسی مکانیک بیوسیستم، دانشکدۀ کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.رویا یاراییدانشیار گروه ایمنیشناسی.گروه ایمنیشناسی، دانشکدۀ پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران.Journal Article20150508<strong>Backgrounds and Objective:</strong> Air pollution affects the immune system in ways yet partially understood. One of the important pollutants is diesel engine particles (DEP). In this study, the effects of these particles on the peritoneal macrophages activity in normal and experimental autoimmune encephalomyelitis (EAE) mice was investigated.
<strong>Subjects and Methods: </strong>Female C57BL/6 mice, aged 8–10 weeks, divided into 4 groups. EAE was induced via injection of MOG35-55 suspended in complete Freund's adjuvant (CFA) and pertussis toxin. The treatment groups received intra peritoneal 5µg/mice of DEP suspended in PBS for 21 days. PBS was injected to control groups. Body weight, nitric oxide and the activity peritoneal macrophages were evaluated.
<strong>Results:</strong> There was significant increase in level of nitric oxide in DEP-injected normal mice (P<0.000) compared to control. However, there was significant decrease in the levels of nitric oxide and activity of peritoneal macrophages in DEP-injected EAE mice (respectively P<0.01 and P<0.02).
<strong>Conclusion:</strong> These data indicate that although DEP may causes an increase in nitric oxide production of peritoneal macrophages in normal mice but increases macrophage death in EAE mice. So, the effect of pollutants in normal and EAE mice differs considerably and it should be considered for further investigation to clarify the exact mechanisms.<strong>زمینه و هدف:</strong> آلایندهها بر سیستم ایمنی اثرات مختلفی دارند که تاکنون بعضی از این آثار مشخص شده است. از مهمترین آلایندههای هوا ذرات حاصل از اگزوز موتور دیزل (DEP) میباشد. در این تحقیق، تأثیر این ذرات بر فعالیت ماکروفاژهای صفاقی موشهای سالم و مبتلا به انسفالومیلیت خودایمن تجربی بررسی گردید.
<strong>روش بررسی:</strong> موشهای ماده نژاد C57BL/6 با سن 8–10 هفته به 4 گروه تقسیم شدند. انسفالومیلیت خودایمن تجربی با تجویز زیر جلدی پپتید MOG<sub>35-55</sub> همراه با ادجوانت کامل فروند و پرتوسیس توکسین در دو گروه ایجاد شد. تزریق صفاقی 5 میکروگرم سوسپانسیون (DEP) Diesel Engine Particles در PBS به موشهای تیمار EAE)) ExperimentalAutoimmuneEncephalomyelitis و تیمار سالم بهمدت 21 روز انجام شد. به گروههای کنترل PBS تزریق شد. سپس وزن موشها، سطح نیتریک اکسید و فعالیت ماکروفاژهای صفاقی مورد بررسی قرار گرفت.
<strong>یافته<sub></sub>ها:</strong> نتایج نشان داد، در گروه تیمار سالم سطح نیتریک اکسید بهطور معناداری نسبت به گروه کنترل سالم افزایش یافته است (000/0P<). اما در گروه تیمار EAE سطح نیتریک اکسید و فعالیت حیاتی ماکروفاژهای صفاقی کاهش معناداری نسبت به گروه کنترل EAE داشت (بهترتیب 02/0 P<و 01/0P<).
<strong>نتیجهگیری:</strong> بر اساس این نتایج، تزریق DEP در موش سالم موجب افزایش تولید نیتریک اکسید در ماکروفاژها میشود، ولی در موش بیمار (EAE) مرگومیر این سلولها را افزایش میدهد. لذا اثر آلایندهها در موش مبتلا به EAE و موش سالم میتواند تفاوت قابل توجهی داشته باشد و تحقیقات بیشتری برای روشن شدن مکانیسم دقیق آن مورد نیاز است.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_46979_1c5d59891ec1d0d3949ac729c5f9e4c7.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X15420160922Mouse Astrocytes are Able to Regulate Energy Metabolism Through the Warburg Effect Similar to Cancer Cellsآستروسیتهای جنینی موش، همانند سلولهای سرطانی، قادر به تنظیم متابولیسم انرژی از مسیر واربورگ هستند42343146985FAندا عبدویس زادهدانشجوی کارشناسی ارشد بیوشیمی بالینی.گروه بیوشیمی بالینی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، اهواز، ایران.اسما محمدیکارشناسی ارشد بیوشیمی بالینی. دانشکده علوم پزشکی آبادان ، آبادان ، ایران.پریسا دایتیدانشجوی کارشناسی ارشد بیوشیمی بالینی.گروه بیوشیمی بالینی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، اهواز، ایران.علیرضا خیرالهاستادیار گروه بیوشیمی بالینی.گروه بیوشیمی بالینی، مرکز تحقیقات سلولی و ملکولی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، اهواز، ایران.Journal Article20150125<strong>Background and Objective:</strong> In Warburg effect, an aerobic glycolysis, tumor cells tend to absorb glucose and secrete lactate in the presence of oxygen to provide the energy needed for the growth in nutrient-poor conditions. Previous studies have shown that fetal cells behave like cancer cells. Based on those researches, we examined the Warburg effect in cultured fetal astrocytes isolated from the newborn mouse brain of C57BL/6 by creating a condition similar to cancer cells to induce cell starvation.
<strong>Subjects and Methods: </strong>Astrocytes were cultured in DMEM/ FBS 10% and starvation was induced during the subculture for the period of 16, 48 and 72 hr. At the end glucose, lactate secretion and intracellular LDH activity were measured by a colorimetric method.
<strong>Results: </strong>Glucose consumption was increased to 42% after 48 hr of starvation (P< 0.05). Starvation-mediated events indicate an increase of lactate release after 16 hr and a significant increase in intracellular LDH activity by 7.63 fold after 72 hr compared to the control (P< 0.05).
<strong>Conclusion: </strong>Lactate production and secretion acts as a necessary source of energy and also a chemical component for signaling to other cells similar to what happen in the tumor cells. Since we provided a condition like tumor cells environment for astrocytes, it is concluded that astrocetes, like other cells, can mimic Warburg effect and this lead to a better understanding of tumor cell metabolism concepts to design of novel therapeutic strategies to target these cells in the brain.<strong>زمینه و هدف:</strong> اثر واربورگ نوعی گلیکولیز بی هوازی در حضور اکسیژن است که در آن سلولهای توموری تمایل به جذب گلوکز و ترشح لاکتات در حضور اکسیژن دارند تا انرژی لازم برای رشد در شرایط فقر غذایی فراهم گردد. در مطالعات گذشته سلولهای جنینی میتوانند مشابه سلولهای سرطانی رفتار کنند بر اساس این تحقیقات در این مطالعه با القای گرسنگی و ایجاد شرایط محیطی مشابه با شرایط سلولهای سرطانی به درک اثر واربورگ در سلولهای آستروسیت جنینی کشت شده از مغز نوزاد موش پرداخته شد.
<strong>روش بررسی:</strong> آستروسیتها درDMEM/FBS 10 درصد کشت داده شدند. در کشت ثانویه در زمانهای 16، 48 و 72 ساعت گرسنگی در سلولها القا شد و در انتها مصرف گلوکز، میزان ترشح لاکتات و فعالیت LDH داخل سلولی به روش فتومتریک اندازهگیری گردید.
<strong>یافته</strong><strong></strong><strong>ها:</strong> مصرف گلوکز 48 ساعت بعد از القای گرسنگی سلولی 42% در مقایسه با گروه کنترل افزایش داشت (05/0P<.). همچنین 16 ساعت بعد از القای گرسنگی ترشح لاکتات افزایش و 72 ساعت بعد فعالیتLDH داخل سلولی افزایش معنادار 63/7 برابری را نشان داد (05/0P<.) .
<strong>نتیجهگیری:</strong> تولید و ترشح لاکتات در این سلولها بهعنوان منبع انرژی و همینطور ترکیبی شیمیایی برای تبادل پیام با یکدیگر، همانند سلولهای توموری، عمل میکند. با توجه به ایجاد شرایطی مشابه با شرایط سلولهای توموری برای آستروسیتها، امید است این یافتهها منجر به درک بهتر مفاهیم متابولیسم سلولهای توموری و طراحی استراتژیهای جدید درمانی بر علیه این سلولها در مغز گردد.
https://jsmj.ajums.ac.ir/article_46985_647a886695585ee2363bcdb97122d772.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X15420160922Comparison between the Effect of Hypertonic Saline and Ringer Lactate in Resuscitation of Trauma Patients with Hypovolemic Shockمقایسۀ اثر سالین هیپرتونیک و رینگر لاکتات در احیای بیماران ترومایی با شوک هیپوولمیک39139646987FAندا نجیب پوراستادیار گروه جراحی عمومی.گروه جراحی عمومی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، اهواز، ایران.عبدالحسن طلاییزادهدانشیار گروه جراحی عمومی.گروه جراحی عمومی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، اهواز، ایران.حسین تجلیدستیار گروه جراحی عمومی.گروه جراحی عمومی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، اهواز، ایران.Journal Article20160322<strong>Background and Objective:</strong> the most common cause of shock in surgical or trauma patients is blood loss due to bleeding. The usual treatment for this type of shock is the replacement of isotonic fluids. The aim of this project is to compare the effect of hypertonic saline (3.5%) and ringer lactate in the resuscitation of trauma patients with hypovolemic shock. <br /><strong>Subjects and Methods: </strong>In this double blind clinical trial study, using a simple <em>random</em> sampling, trauma patients referred to Ahwaz Golestan hospital emergency room, were divided into the case and control groups(85 cases VS.85 control). The group received a hypertonic <em>saline</em> solution 3.5% and intervention was done in the control group using the routine method of resuscitation, including administration of of ringer lactate. <br /><strong>Results:</strong> In this study. 170 patients (157 males and 13 females) were studied. The required time and the volume of the fluid intake to reach Blood pressure of 90 mmHg in the hypertonic-treated case group was significantly lower than the ringer lactate-treated control group. In a comparison between other variables, except serum sodium, 24 hr after the start of treatment, no significant difference was seen between the two groups. <br /><strong>Conclusion:</strong> At the start of the treatment for patients with patients with hypovolemic shock following trauma, the use of hypertonic <em>saline</em>with a limited volume caused the reduced amount of fluid intake and the decreased the time of getting out of shock. Therefore, the use of hypertonic saline in patients with hypovolemic shock is recommended.<strong>زمینه و هدف:</strong> شایعترین علت شوک در بیماران جراحی یا ترومایی، از دست دادن خون بهعلت خونریزی است. درمان معمول این نوع شوک جایگزینی با مایعات ایزوتون میباشد. هدف از انجام این طرح، مقایسۀ اثر سالین هیپرتونیک (5/3 درصد) و رینگر لاکتات در احیای بیماران مبتلا به شوک هیپوولمیک میباشد.<br /> <strong>روش بررسی:</strong> در این مطالعه که به شیوۀ کارآزمایی بالینی دو سوکور انجام شد، بیماران ترومایی مراجعهکننده به اورژانس بیمارستان گلستان اهواز بهطور تصادفی ساده به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم و مورد بررسی قرار گرفتند(85 مورد و 85 شاهد). گروه مورد بهوسیلۀ محلول سالین هیپرتونیک 5/3 درصد و گروه شاهد با استفاده از روش روتین احیا که شامل بهرهگیری از رینگر لاکتات بود مورد مداخله قرار گرفتند.<br /> <strong>یافتهها:</strong> در مجموع 170 بیمار (157 مرد و 13 زن) مورد مطالعه گرفتند. مدت زمان لازم و حجم مایع دریافتی جهت رسیدن فشار به mmHg90 در گروه آزمون بهطور معناداری کمتر از گروه شاهد بود. مقایسۀ سایر متغیرها بهجز سدیم سرم در 24 ساعت پس از شروع درمان بین دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد.<br /> <strong>نتیجهگیری:</strong> استفاده از سالین هیپرتونیک با حجم محدود در آغاز درمان جهت بیماران با شوک هیپوولمیک بهدنبال تروما، سبب کاهش میزان مایع دریافتی و افزایش سرعت خروج از شوک میشود و استفاده از آن را در بیماران با شوک هیپوولومیک توصیه میگردد.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_46987_1282d82775fb6ea46603ab9b30c70452.pdfدانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X15420160922Evaluation and Comparison of Alkaline Phosphatase Specific Activity in Gingival Cervicular Fluid during Orthodontic Canine Retraction using Sliding and Friction Less Techniquesبررسی و مقایسۀ فعالیت ویژه آنزیم آلکالن فسفاتاز در مایع شیار لثهای در عقب بردن دندان کانین بهوسیلۀ دو تکنیک اسلایدینگ و فریکشن لس در ارتودنسی :یک مطالعه مقدماتی39740446988FAعلیرضا عمرانیاستادیار گروه ارتودنتیکس.گروه ارتودنتیکس، دانشکدۀ دندانپزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان( خوراسگان)، اصفهان، ایران.منوچهر مصریپوراستاد گروه بیوشیمی.گروه بیوشیمی، دانشکدۀ دندانپزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان(خوراسگان)، اصفهان، ایران.محمد کتابیدانشیار گروه پریودنتیکس.گروه ارتودنتیکس، دانشکدۀ دندانپزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان( خوراسگان)، اصفهان، ایران.هاجر شکرچیزاده اصفهانیاستادیار گروه جامعهنگر.گروه جامعهنگر، دانشکدۀ دندانپزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران.دانا زندیاندستیار گروه ارتودنتیکس.گروه ارتودنتیکس، دانشکدۀ دندانپزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان( خوراسگان)، اصفهان، ایران.Journal Article20151231<strong>Background and Objective:</strong> <strong>The aim of this study was to compare the specific activity of alkaline- phosphatase (ALP) in GCF during two techniques of canine retraction (sliding and frictionless) to find whether this parameter has the potential as a diagnostic biomarker of tissue response in orthodontic tooth movement.</strong>
<strong>Subjects and Methods: </strong><strong>In a clinical trial 5 subjects (aged 12-20 yr) with bimaxillary dentoalveolar protrusion were selected. After the extraction of four first premolars, the sliding and frictionless techniques were used cross-sectionally to retract canines in each subject. GCF samples were collected from mesial aspect of each canine by using strile paper points (#15) at four time intervals (immediately after the appliances were fitted, at the time of initial activation, 15 and 30 days afterwards). ALP and microprotein levels were assayed by means of quantitative colorimetric technique and tooth movement at each sampling interval was measured by using a digital caliper. </strong>
<strong>Results: After the activation of the appliances, average specific activity of ALP in GCF at tension sites was significantly increased using either techniques (P= 0.014). In addition, the specific activity of ALP at sampling intervals in both techniques, showed significant differences. Change in specific activity of APL in sampling intervals, in frictionless technique was significantly higher than sliding technique only in 15-day sampling interval, but not in others. </strong>
<strong>Conclusion: This study shows that alveolar bone formation can be measured via ALP activity in GCF samples. Therefore this will be a reliable diagnostic tool for monitoring orthodontic tooth movement in clinical practice.</strong><strong>زمینه و هدف:</strong> هدف از این مطالعهدرک فرآیند بیولوژیکی زمینهای مرتبط با ترن اور استخوانی در طول حرکت ارتودنتیک دندان میباشد،به این منظور فعالیت ویژۀ آنزیم آلکالن فسفاتاز (ALP)درمایع شیار لثهای طی اجرای دو نوع تکنیک ارتودنسی اسلایدینگ و فریکشنلس جهت عقب بردن دندان کانین مورد بررسی قرار گرفت.
<strong>روش بررسی: </strong>در 5 بیمار در محدودۀ سنی 12 تا 20 سال مبتلا به بیرونزدگی دنتوآلوئولار هر دو فک بعد از کشیدن هر چهار دندان پره مولر اول تکنیکهای ارتودنسی ثابت (اسلایدینگ و فریکشنلس) به طریقۀ ضربدری اجرا شد. نمونههای مایع شیار لثه از ناحیۀ مزیال دندانهای کانین در چهار مقطع زمانی: بلافاصله پس از نصب وسایل ارتودنسی، در زمان فعالسازی اولیۀ دستگاه، 15 و 30 روز پس از آن، جمعآوری شد. فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز و مقدار میکروپروتئین در آزمایشگاه با استفاده از کیتهای کلریمتریک اندازهگیری گردید.
<strong>یافتهها: </strong>میانگین فعالیت ویژه ALP در هر دو تکنیک اسلایدینگ و فریکشنلس بهدنبال فعالسازی دستگاهها و اعمال نیروهای ارتودنتیک به دندانها بهطور معناداری افزایش یافته بود (014/0=P). بهعلاوه میانگین تغییر فعالیت ویژه آنزیم در فواصل زمانی بین مراحل چهارگانۀ نمونهگیری نیز در هر دو تکنیک مذکور تفاوت آماری معناداری را نشان داد. از نظر میانگین تغییر فعالیت ویژه ALP در فواصل زمانی بین مراحل چهارگانۀ نمونهگیری، تنها بین مراحل سوم و چهارم، در تکنیک فریکشنلس بهطور معناداری بیشتر از تکنیک اسلایدینگ بود.
<strong>نتیجهگیری:</strong> افزایش معنادار فعالیت ویژۀ ALP موجود در مایع شیار لثهای در سمت کشش بهدنبال اعمال نیروهای ارتودنتیک به دندان در هر دو تکنیک اسلایدینگ و فریکشنلس و مطابقت آن با تحقیقات قبلی، این نظریه را تقویت میکند که تشکیل استخوان آلوئولار میتواند توسط نمونهگیری از مایع شیار لثه برای تعیین فعالیت ویژۀ ALP مورد بررسی قرار گیرد.https://jsmj.ajums.ac.ir/article_46988_82bfc9818894df36cbe22327c314f037.pdf