دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12420130923Incidence in Overweight and Obesity among Schoolchildren, Ahvaz-2010شیوع اضافه وزن و چاقی در کودکان دبستانی شهر اهواز در سال 1389355326149716FAمجید امینزادهگروه کودکان، دانشکدهی پزشکی، مرکز تحقیقات دیابت، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.محسن حسینزادهگروه کودکان، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.رویا نیکفرگروه کودکان، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.مهدی قادریانگروه کودکان، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.صدیقه محسنپوریاندانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.Journal Article20120514<strong>Background and Objective:</strong> With changes in lifestyle, childhood overweight and obesity are most important health problems in both developed and developing countries. The aim of this study was to determine the frequency of overweight and obesity in schoolchildren in Ahvaz.
<strong>Subjects and Methods:</strong> In a descriptive cross-sectional study 1,594 (52.38% male) healthy schoolchildren aged 6 to 10 in Ahvaz were assessed. Height and weight were measured and body mass index (BMI) calculated for all. They were considered overweight and obese if BMI was >85 and >95 percentile respectively compared to standards.
<strong>Results:</strong> 52.38% were male. Age distribution for 6 to 10 years old was 18, 21.3, 19.9, 20.2, and 20.5% respectively. Prevalence of overweight and obesity was 17.7 and 18.8%. Girls had greater risk to be overweight and obese compared to boys (21.74 vs. 16.17%; P=0.001, and 21.08 vs. 14.65 %, P=0.005 respectively).
<strong>Conclusion:</strong> The results of this study showed that prevalence of overweight and obesity is noticeable, especially among girls. Near a hundred percent increase in both overweight and obesity in less than ten years is a warning. Intervention with education and change in habits and feeding behavior are mandatory.<strong>زمینه و هدف:</strong> با تغییر در شیوهی زندگی، اضافه وزن و چاقی در دوران کودکی یکی از مهمترین مشکلات بهداشتی در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه شده است. هدف از انجام این مطالعه، تعیین شیوع اضافه وزن و چاقی در دانشآموزان مدارس ابتدایی شهر اهواز بوده است.
<strong>روش بررسی:</strong> این مطالعهی مقطعی در سال 1389 بر روی 1594 نفر از دانشآموزان سالم 6 تا 10 ساله مدارس ابتدایی شهر اهواز انجام گردید. وزن و قد برای همه اندازهگیری و نمایهی تودهی بدنی (BMI) محاسبه شد. صدک BMI بالاتر از 85 و یا 95 صدکهای استاندارد، بهترتیب بهعنوان اضافه وزن و چاقی در نظر گرفته شد.
<strong>یافته</strong><strong></strong><strong>ها:</strong> شیوع اضافه وزن و چاقی در دانشآموزان بهترتیب 8/18 درصد و7/17 درصد بود. توزیع جنسی 38/52 درصد پسر، 62/47 درصد دختر، و توزیع سنی از 6 تا 10 سال بهترتیب: 0/18 درصد، 3/21 درصد، 9/19 درصد، 2/20 درصد، و 5/20 درصد بود. شانس اضافه وزن 74/21 درصد در مقابل17/16 درصد، و چاقی 08/21 درصد در مقابل 65/14 درصد در دختران در مقایسه با پسران تفاوت معناداری را نشان داد (بهترتیب 001/0>p و 005/0>p).
<strong>نتیجه</strong><strong></strong><strong>گیری:</strong> نتایج این مطالعه نشان میدهد که شیوع اضافه وزن و چاقی مخصوصاً در دختران قابل توجه است. افزایش نزدیک به 100 درصدی هر دو مورد اضافه وزن و چاقی در این ناحیه در کمتر از ده سال هشداردهنده است. اجرای برنامههای مداخلهای برای جلوگیری از رفتارهای پرخطر اضافه وزن و چاقی در دانشآموزان ضروری بهنظر میرسد.دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12420130923Diagnostic Ability of Cone-beam Computed Tomography to Evaluate
External Root Resorptionتوانایی تشخیصیCone-beam Computed Tomography در ارزیابی تحلیل خارجی ریشه41942849717FAآرش دباغیگروه دهان، فک و صورت، دانشکدهی دندانپزشکی، دانشگاه جندیشاپور اهواز، ایران.امیر اسکندرلوگروه دهان، فک و صورت، دانشکدهی دندانپزشکی، همدان، ایران.سمیرا ساعتیگروه دهان، فک و صورت، دانشکدهی دندانپزشکی، دانشگاه جندیشاپور اهواز، ایران.Journal Article20120612<strong>Background and Objective:</strong> The aim of this study was to evaluate the diagnostic ability of CBCT to detect external root resorption.
<strong>Subjects and Methods:</strong> External root resorption defects of different sizes and in different locations were simulated in 60 human mandibular incisors. Cavities simulating root resorption defects of small size (0.3×0.6 mm),medium(1.2×0.6 mm) and large(1.8×0.9 mm) were drilled in the cervical, medial and apical thirds of buccal surfaces. The teeth were divided in random groups and mounted in the mixture of acryle and dryed skull sheep powder. CBCT scan was used to evaluate external root resorption in 180 root thirds by two blinded observer. Statistical analysis was done with Kappa test.
<strong>Results: </strong>Sensitivity of CBCT to detect external root resorption was 89% and the specificity was 99 %.The most defects that was detected were on the medial root thirds and the lowest defects that were detected were on the apical root. The percentage of small defects detection was 80%.
<strong>Conclusion: </strong>CBCT technique is a very good method to evaluate external root resorption with high sensitivity and excellent specificity. It can detect the defects as small as 0.3mm.<strong>زمینه و هدف:</strong> هدف از این مطالعه تعیین توانایی تشخیصی Cone-beam Computed Tomography، درارزیابی تحلیل خارجی ریشه بود.
<strong>روش بررسی:</strong> در 60 دندان انسیزور فک پایین کشیده شده، تحلیل خارجی ریشه در اندازهها و در مکانهای مختلف بازسازی شد. نقایص ایجاد شده در سه اندازه کوچک (mm6/0 * mm3/0)، متوسط (mm2/1 * mm6/0) و بزرگ (mm8/1 * mm9/0) در یکسومهای سرویکال، میانی و اپیکال ریشه ایجاد شدند. دندانها به گروههای تصادفی تقسیم و در مخلوط آکریل و استخوان پودر شده جمجمهی خشک گوسفند مانت شدند. سپس از بلوکهای آکریلی اسکنهای CBCT و تصاویر PSP تهیه شد و در مجموع 180 یکسوم ریشه توسط دو مشاهده کننده که در جریان کار نبودند، مورد ارزیابی قرار گرفت.
<strong>یافتهها</strong>:در تشخیص نقایص تحلیل ریشه 89درصد و ویژگی آن CBCT آنالیز دادهها نشان داد که حساسیت در تشخیص نقایص در ناحیهی مدیال و کمترین میزان حساسیت آن در 99درصد CBCT بود. بیشترین حساسیت ناحیه اپیکال بود. درصد نقایص با اندازه کوچک تشخیص داده شده 80 درصد بود.
<strong>نتیجهگیری: </strong>نتایج این مطالعه نشان داد که CBCT یک روش بسیار خوب برای بررسی تحلیل خارجی ریشه با حساسیت بالا و ویژگی عالی است CBCT. قادر است ضایعاتی به کوچکی . mm 0/3 را شناسایی کند.دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12420130923A Report of Two Cases with Acute Abdomen in Situs Inversusگزارش دو مورد شکم حاد در Situs Inversus44745149718FAمحمدرضا فرحناکگروه جراحی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.کاوه همدانیگروه جراحی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.Journal Article20121213
<em>1-Assistant Professor of Surgery</em><em>.</em>
<em>2-</em><em>Resident </em><em>of Surgery</em><em>.</em>
<em> </em>
<em> </em>
<em> </em>
<em> </em>
<em> </em>
<em>1,2-Department of Surgery, School of Medicine, </em><em>Ahvaz Jundishapur University of Medical Sciences, Ahvaz, Iran.</em>
<em> </em>
<em> </em>
<em> </em>
<em> </em>
<em> </em>
<em> </em>
<em>*Corresponding author: </em>
<em>Mohammad Farahnak</em><em>; Department of Surgery, School of Medicine, </em><em>Ahvaz Jundishapur University of Medical Sciences, Ahvaz, Iran.</em>
<em> Tel:+989121791041</em>
<em>Email:</em><em> mrfarahnak@ajums.ac.ir</em>
<em> </em>
<em> </em>
<em><span style="text-decoration: underline;"> </span></em>
<em> </em>
<em> </em>
Abdominal pain is a common complaint in patients presenting to the emergency department. It is estimated that 4 to 8 % of emergency department visits for adults is abdominal pain. Causes of abdominal pain are many and varied depending on age, sex and underlying physiological, pathological or developmental variables and usually detailed a list of differential diagnoses. There are variable acute abdomen manifestations in patients with situs inversus. Development of abdominal visceral nerve in situs inversus is normal and incidence of acute abdominal pain is same as in patient without situs inversus and is felt in the same site.
In this article, two cases of acute abdomen, acute appendicitis and gallbladder inflammation that manifestated with pain and tenderness in the right abdomen. Further examinations and during surgical intervention it was revealed that they had situs inversus.درد شکم یکی از شایعترین شکایات در بیماران مراجعهکننده به اورژانس است. برآورد میشود که 4 تا 8 درصد مراجعات بزرگسالان به اورژانس بهخاطر درد شکم باشد. علل درد شکم متعدد و متنوع بوده و بسته به سن، جنس و زمینهی فیزیولوژیک یا پاتولوژیک و یا تکاملی فرد لیست تشخیصهای افتراقی متغیر و معمولاً مفصل است. تظاهرات شکم حاد جراحی در بیماران مبتلا به وارونگی احشاء متفاوت میباشد. روند تکاملی عصبی احشاء شکمی در وارونگی احشاء به صورت طبیعی است و بروز درد شکم حاد همانند افراد بدون وارونگی احشاء بوده و در همان محل اصلی حس میباشد.
در این مقاله گزارش دو مورد شکم حاد جراحی، آپاندیسیت حاد و التهاب کیسه صفرا، که با بروز درد و تندرنس در سمت راست شکم مراجعه کردند که در بررسی بعدی و حین عمل معلوم شد که دچار وارونگی احشاء (Situs Inversus ) میباشند.دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12420130923Report of PDA Closur by Nonsurgical Approach in Pediatric Less than 15 Years Old in Emam Khomeini Hospital Ahvazگزارش مواردی از بستن مجرای شریانی باز با روش غیر جراحی نزد کودکان کمتر از 15 سال در بیمارستان امام خمینی (ره) اهواز43944649720FAمهدی قادریانگروه قلب کودکان، دانشکدهی پزشکی، مرکز تحقیقات قلب و عروق، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور، اهواز، ایران.محسن علی سمیرگروه کودکان، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور، اهواز، ایران.رضا عزیزی مال امیریگروه نورولوژی کودکان، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی-شاپور، اهواز، ایران.عباس فایضیگروه کودکان، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور، اهواز، ایران.نسیم امراییاینترن، بیمارستان گلستان، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور، اهواز، ایران.Journal Article20120205<strong>Background and Objective:</strong> Ductus arterisus is a large normally duct that communicate pulmonary artery and disending aorta in fetus. After birth and respiration this duct is normally closed. One of the congenital heart diseases is patent ductus arteriosus (PDA). Patency of this duct results in heart failure or endarteritis. Treatment involves both surgical and non-surgical interventions. In this study we evaluate our first non-surgical intervention experiences in Khuzestan.
<strong>Subjects and Methods:</strong> Fourteen PDA patients who were diagnosed by echocardiography underwent of transcatheter closure with amplatzer or coil
<strong>Results:</strong> Narrowest part of the PDA close to pulmonary artery had a median size of 3.7 mm (range from 1.6- 6.2 mm). All PDA patents with exception of one, complete occlusion was acheived after the procedure. On follow up, that patient had no residual shunt after three months. None of our patients had complications immediately and on follow-up.
<strong>Conclusion:</strong> Our fist experience showed that PDA occluder by amplatzer or coil is safe and effective and recommended for majority of PDA.<strong>زمینه و هدف:</strong> یکی از بیماریهای قلبی مادرزادی آسیانوتیک باز بودن مجرای شریانی (Patent Ductus Arteriosus) میباشد. این مجرا تنهی اصلی شریان پولمونر را به آئورت نزولی وصل میکند. بلافاصله پس از تولد با تنفس این مجرا بهصورت طبیعی بسته میشود. در صورتیکه این مجرا بهصورت غیر طبیعی باز بماند، میتواند باعث نارسایی قلبی و یا اندارتریت گردد و پیشنهاد میشود که مجرا توسط روشهای جراحی یا غیر جراحی بسته گردد. هدف از این مطالعه بررسی استفاده از روشهای غیر جراحی بهعنوان اولین تجربه در درمان کودکان مبتلا به باز بودن مجرای شریانی در استان خوزستان است.
<strong>روش بررسی:</strong> 14 بیمار که PDA آنها توسط اکوکاردیوگرافی تشخیص داده شده است تحت بستن این مجرا بهوسیلهی امپلاتزر یا کویل درحین آنژیوگرافی قرار گرفتند.
<strong>یافتهها:</strong> باریکترین محل مجرا در سمت شریان پولمونر اندازهی متوسطی در حدود 7/3 میلیمتر داشت (اندازه بین 2/6-6/1 میلیمتر). در تمامی بیماران بهجز یک نفر بلافاصله پس از عمل، مجرا کاملاً بسته شد و در بیمار مورد نظر نیز در پیگیری سه ماه بعد مجرا بسته شده بود. هیچکدام از بیماران ما عوارض حاد و یا دیررس در پیگیری نداشتند. هیچکدام از بیماران عوارض حاد مثل خونریزی یا آمبولی پیدا نکردند. عوارض دیررس نیز در پیگیری مشاهده نشد. یک نفر از بیماران نشت خفیف داشت که در پیگیری برطرف شد.
<strong> نتیجهگیری:</strong> در این اولین تجربهی ما بی خطر بودن استفاده از امپلاتزر یا کویل در بستن PDA مشاهده شد و بستن PDA با این روش توصیه میگردد.
دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12420130923Comparison of Acoustic Features of High-Low vowels with Perceptual Speech Intelligibility in Normal and Adults with Parkinsonمقایسه اکوستیکی واکههای افراشته و افتاده با وضوح ادراکی گفتار در مردان مبتلا به پارکینسون و عادی38539249735FAشیوا جوادیپوردانشکدهی علوم توانبخشی، مرکز تحقیقات توانبخشی عضلانی-اسکلتی،دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز،ایران.علی قربانیدانشکدهی علوم توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایراننگین مرادیدانشکدهی علوم توانبخشی، مرکز تحقیقات توانبخشی عضلانی-اسکلتی،دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز،ایران.0000-0002-5141-1307حمید نورالهیمقدمگروه مغز و اعصاب، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران.احسان نادری فرمرکز تحقیقات ارتقا سلامت، دانشگاه علوم پزشکی، زاهدان، ایران.Journal Article20110621<strong>Background and Objecitve:</strong> Parkinson’s Disease (PD) is a progressive disease resulting from a reduction in the release of dopamine. This loss of dopamine can have an effect on non- speech movements, as well as various aspects of speech production. Dysarthria is a collective name for a group of speech disorders resulting from disturbance in muscular control over the speech mechanism due to damage to the central or peripheral nervous system. It produces problems in oral communication due to paralysis, weakness or incoordination of the speech musculature. A synthesis of research on normal and neurologically disordered speech should lead to an improved understanding of the neural regulation of speech.
<strong>Subjects and Methods: </strong>In this cross-sectional study, 36 voice samples in normal voiceless environment were recorded. Frequency difference in high and low vowels was measured by Praat software. Data analysis was performed by Independent Samples Test and Maan-Whiteny tests.
<strong>Results:</strong> Allvariables showed significant differences.F1-F0in low vowels were significantly decreased in adults with Parkinson (P< 0.001). F2-F1 in high vowels was significantly decreased in adults with Parkinson (P < 0.05).
<strong>Conclusion:</strong> The results showed that Parkinson disease affects formant frequency. <strong>زمینه و هدف:</strong> بیماری پارکینسون، اختلالی نورولوژیک است که از طریق کاهش پیشرونده دوپامین در مغز شناخته میشود. کاهش ترشح دوپامین میتواند بر حرکات غیرگفتاری، و به همان میزان بر جنبههای تولید گفتار نیز تأثیر بگذارد. دیزآرتری نوعی از اختلالات گفتاری است که بهدلیل آسیب به دستگاه عصبی مرکزی یا محیطی و در نتیجهی آشفتگی در کنترل عضلانی سازوکار گفتاری روی میدهد. ترکیبی از تحقیق بر گفتار طبیعی و گفتاری که از لحاظ نورولوژیکی آسیبدیده، منجر به بهبود فهم تنظیمات عصبی گفتار میشود. این پژوهش با هدف بررسی اکوستیکی و ادراکی واکههای گفتار افراد مبتلا به پارکینسون و عادی انجام شده است.
<strong>روش بررسی:</strong> پژوهش حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی و بهصورت مقطعی انجام شده است<strong>. </strong>در این بررسی نمونه صدای 18 فرد مبتلا به پارکینسون و 18 فرد عادی در محیط بدون سروصدا جمعآوری و با استفاده از نرمافزار Praat تجزیه و تحلیل شدند. برای بررسی تفاوت میان دادهها از آزمونهای<br /> Independent Samples Test و Maan-Whiteny استفاده شد.
<strong>یافتهها</strong>: متغیرهای مورد بررسی در دو گروه مورد مطالعه تفاوتهای معنادار نشان دادند. بررسی F1-F0در واکههای افتاده کاهش معنادار نسبت به افراد عادی نشان دادند .(P<0/001) F2-F1در واکههای افراشته کاهش معنادار نسبت به افراد عادی نشان دادند (P<0/05).
<strong>نتیجهگیری: </strong>نتایج حاکی از اثرات بیماری بر ویژگیهای گفتارافراد دیزآرتریک است و با استفاده از رویکرد اکوستیکی میتوان این تفاوتها را بهطور دقیق مشخص کرد.دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12420130923Comparison of working length determination by NSK electronic apex locator with the radiographic method on necrotic deciduous molars: In vitroمقایسهی طول کانال اندازهگیری شده توسط اپکسیاب الکترونیکی NSK و رادیوگرافی در دندانهای شیری نکروز در شرایط In vivo39340049736FAصفا رکابیگروه دندانپزشکی کودکان، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، ایرانالهام رجایی بهبهانیگروه رادیولوژی فک و صورت، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، ایران.فروغ خلیلینژادگروه ارتودنسی، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، ایران.میلاد سروریمطب خصوصیابراهیم عینیدانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، ایران.نعیم الهاییدانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، ایران.Journal Article20120911<strong>Background and Objective:</strong> Working length determination is a basic procedure in endodontic treatment of permanent and deciduous teeth. Radiography is the conventional method of canal length determination. In this method the distance between tip of the file inserted in the root canal and the tip of the radiographic apex is measured. The purpose of this study was to compare working length determination by NSK (NSK; Japan) electronic apex locator (EAL) with the radiographic method on necrotic deciduous molars.
<strong>Subjects and Methods:</strong> This <em>in vivo</em> study performed on 60 root canals of 20 primary molars. Canal length measured by NSK (NSK; Japan) electronic apex locator compared with radiographic method. Paired samples test was used for the statistical analysis.
<strong>Results:</strong> The mean canal length of D teeth was 13.82 mm with the radiologic method, and 13.83 mm with EAL. There were no significant differences between the two methods (P= 0.81). The average canal length of E teeth was 15.03 mm with the radiologic method, and 15 mm with EAL showed no statistically significant differences between the two methods (P= 0.57).Totally the canal length was 14.43mm with the radiologic method, and 14.42 mm with EAL with no statistical significant differences (P=0.85).
<strong>Conclusion: </strong>According to these results of this study we can use EAL instead of radiographic method in working length determination of primary teeth.<strong>زمینه و هدف:</strong> در درمان اندودنتیک دندانهای شیری و دایمی، تعیین طول کانال ریشهی دندان یک مرحله قطعی است. روش مرسوم برای تعیین طول کانال، تفسیر رادیوگرافیک از قرار دادن فایل در کانال دندان و اندازهگیری فاصلهی بین نوک فایل وارد شده و نوک اپکس رادیوگرافی میباشد. در این مطالعه به مقایسهی روش آپکسیاب الکتریکی NSK با رادیوگرافی در تعیین طول کانال ریشه در دندانهای مولر شیری نکروز پرداخته شده است.
<strong>روش بررسی:</strong> این مطالعه بر روی 60 کانال از20 دندان مولر شیری به روش In vivo انجام گردید. طول کانال توسط دستگاه اپکسیاب الکتریکی NSK اندازهگیریشده و سپس با رادیوگرافی مقایسه گردیده است. دادههای جمعآوری شده تحت برنامهی SPSS نسخهی 13 مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت و آزمون مورد استفاده برای مقایسهی گروهها Paired Samples Test بود.
<strong>یافتهها:</strong> میانگین اندازهی کانال برای دندانهای D در روش الکتریکی و رادیوگرافی بهترتیب mm83/13 و mm82/13 ؛ (81/0=p) و برای دندانهای E نیز بهترتیب mm15 و mm03/15؛ (57/0=p) به دست آمد که تفاوت آماری معناداری نداشتند. در کل نمونهها میانگین اندازهی کانال در روش الکتریکی و رادیوگرافی بهترتیب mm42/14 و mm43/14 بود که تفاوت آماری معناداری نداشتند (85/0=p).
<strong>نتیجهگیری:</strong> با توجه به نتایج این تحقیق شاید بتوان دستگاه اپکسیاب الکتریکی را به عنوان جایگزینی برای روش رادیوگرافی در دندانهای شیری معرفی نمود.
<strong> </strong>دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12420130923A Survey of Lead, Nickel and Cadmium Concentration on Consumable Fish in Khorramshahr Cityبررسی غلظت فلزات سرب، نیکل و کادمیوم در ماهیان مصرفی شهرستان خرمشهر40941849737FAسید حسین خزاعیگروه محیط زیست، دانشکدهی منابع طبیعی دریا، دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهر، ایران.زهره احمدی آلکوییگروه محیط زیست، دانشکدهی منابع طبیعی دریا، دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهر، ایران.مهدی شهریاریگروه محیط زیست، دانشکدهی منابع طبیعی دریا، دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهر، ایران.Journal Article20130305<strong>Background and Objective: </strong>Contamination of water and soil with heavy metals results from industrial activities is one of the important dangers that threatens natural ecosystems and human being. Because these metals do not degrade and due to their biological accumulation property in tissues, they enter to food chain and lead to different diseases. For these reasons, fish are among the organisms that are exposed to biological accumulation of these metals. The aim of this study was to evaluate health quality of consumable fish by Khorramshahr people.
<strong>Subjects and Methods:</strong> In this study we collected 30 <em>Otolithesrubber</em> and 30 <em>Pampusargenteus </em>fish species from the fish market of Khorramshahr. After chemical digesting of muscle tissue, concentration of lead, cadmium and nickel were measured using Inductively Coupled Plasma (model, USA).
<strong>Results:</strong> Average concentration of lead, cadmium and nickel were estimated in <em>Otolithesrubber</em>respectively 1.89, 0.58 and 2.20 µg/g dry weight and in <em>Pampusargenteus</em> respectively 1.52, 0.48 and 1.08 µg/g dry weight unit.
<strong>Conclusion:</strong> The results of this study in comparison with standards of WHO showed that average concentration of these three metals in muscle tissue of both fish was higher than allowed limit of WHO that can pose danger to human health.<strong>زمینه و هدف:</strong> آلوده شدن آب و خاک به فلزات سنگین ناشی از فعالیتهای صنعتی، از مهمترین خطراتی است که اکوسیستمهای طبیعی و انسان را تهدید میکند. این فلزات به دلیل عدم تجزیهپذیری و خاصیت تجمع زیستی در بافتهای زنده در زنجیرهی غذایی به حرکت درآمده و با ورود به بدن مصرف کنندگان موجب بروز بیماریهای مختلفی میگردد، از این رو ماهیان از جمله موجوداتی هستند که قابلیت تجمع زیستی بسیار بالایی از این فلزات را دارا میباشند. با توجه به این موارد سلامت کیفی ماهیان مصرفی مردم شهرستان خرمشهر مورد بررسی قرار گرفت.
<strong>روش بررسی:</strong> در این تحقیق به طور کاملاً تصادفی تعداد 30 قطعه ماهی شوریده <em>(</em><em>Otolithes rubber</em>)و 30 قطعه ماهی حلوا سفید (<em>Pampus argenteus</em>)از بازار ماهی فروشی این شهرستان تهیه گردید. پس از هضم شیمیایی بافت عضلهی ماهیها، غلظت فلزات سرب، کادمیوم و نیکل در بافت عضلهی ماهیها توسط دستگاه طیفسنجی پلاسمای جفت شده القایی اندازهگیری شد.
<strong>یافتهها:</strong> میانگین غلظت فلزات سرب، کادمیوم و نیکل در ماهی شوریده به ترتیب 89/1، 58/0 و 20/2 میکروگرم بر گرم و در ماهی حلوا سفید به ترتیب 52/1، 48/0 و 08/1 میکروگرم بر گرم در واحد وزن خشک ماهی بود.
<strong>نتیجهگیری:</strong> مقایسهی نتایج این بررسی با استانداردهای سازمان بهداشت جهانی مشخص نمود که میانگین غلظت این سه فلز در بافت عضلهی هر دو ماهی از حد مجاز سازمان بهداشت جهانی بیشتر است که میتواند برای سلامت انسان خطرناک باشد.دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12420130923Effect of Intravenous Albumin Administration on HEMATOM Volume after Hemorrhagic Strokeبررسی نقش آلبومین تزریقی در کاهش حجم هماتوم ناشی از سکتهی مغزی خونریزیدهنده42943849752FAسید احسان محمدیانینژادگروه نورولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایراننسترن مجدی نسبگروه نورولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایرانداود شلیل احمدیگروه نورولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایرانامیر شیرعلیپزشک عمومیمرتضی عقباییگروه نورولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایرانJournal Article20130228Background and Objective: The aim of this study was to evaluate the effect of albumin in hematom volume after hemorrhagic stroke.
Subjects and Methods: The study was conducted in a randomized clinical trial; patients with hemorrhagic stroke in 24 hours of onset were included. Patients were divided into two groups, the first group was treated with intravenous albumin (1 g/Kg) and second group treated similarly with normal saline as placebo. Hematom volume was calculated before and at the end of treatment. Analyzes of data was made using Chi square and T-Test. Level of disability at baseline and end of treatment were compared with the NIHSS.
Results: From 61 patients were studied; 31 patients treated with albumin and 30 patients received placebo. Patients were matched for age, sex and risk factors. Mean changes in hematoma volume in the control group was 2.88(SD=1.42)ml and in the placebo group was 1.75(SD=1.27) ml. The differences observed between the two groups was statistically significant (P= 0.002). In the control group the mean change in NIHSS was 2.83(SD=1.26) and the median change was 3 and in the case group the mean change in NIHSS was 1.59(SD=1.21) and the median changes was 1. The difference between the two groups was statistically significant (P <0.001).
Conclusion: The results of this study showed that the use of intravenous albumin in patients with hemorrhagic stroke can further reducing the size of the hematoma and the patient's neurological deficits with possible better outcomes.زمینه و هدف: آسیب به نرونها طی خونریزی مغزی اولیه به دلیل اثرات فشاری و توکسیسیته محصولات تجزیه شده خون ایجاد میشود. با توجه به نبود درمان طبی مناسب و نیز توانایی آلبومین در محدود کردن ادم و جلوگیری از تجزیه شدن، در مطالعهی حاضر به بررسی تأثیر آلبومین در این بیماران پرداختیم.
مواد و روش:در این مطالعه که به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی صورت گرفت،بیماران با سکته مغزی هموراژیک که حداکثر 24 ساعت از وقوع آن گذشته وارد مطالعه شدند.بیماران به دو گروه تقسیم شدند،گروه مورد آلبومین طی 7 روز،روزانه 2 ساعت بصورت وریدی و گروه کنترل نرمال سالین دریافت کردند.در انتهای درمان مجدداٌ حجم هماتوم محاسبه شد. با استفاده از تستهای Chi Square و T-Test تأثیر مداخله در دو گروه بررسی شد. همچنین میزان ناتوانی در ابتدا و انتهای درمان با معیار NIHSS سنجیده شد.
یافته ها: از 61 بیمار بررسی شده،31 بیمار آلبومین و30 بیمار پلاسبو دریافت کردند. بیماران دو گروه از نظر سن، جنس و ریسک فاکتورها همسان بودند، میانگین تغییرات حجم هماتوم قبل و بعد از مداخله، در گروه مورد (42/1=SD) 88/2 و در گروه پلاسبو (27/1=SD) 75/1 سیسی بود که تفاوت آنها از نظر آماری معنادار بود (002/0P=). در مقایسهی تغییرات NIHSS قبل و بعد از مداخله در گروه مورد، میانگین تغییرات NIHSS، (26/1=SD) 83/2 و مدیان تغییرات 3 و در گروه پلاسبو، میانگین تغییرات NIHSS، (21/1=SD) 59/1 و مدیان تغییرات 1 بود و تفاوت آنها از نظر آماری معنادار بود (001/0P<).
نتیجهگیری: نتایج مطالعه نشان میدهد که استفاده از آلبومین در بیماران مبتلا به سکتهی مغزی هموراژیک میتواند با کاهش حجم هماتوم و اثرات بیولوژیک دیگر از میزان نقص نورولوژیک بکاهد.
دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12420130923Effect of Albumin on Clinical Function after Acute Intracerebral Hemorrhage among Hospitalized Patients in Neurology Department of Ahvaz Golestan Hospital, Iranبررسی نقش تزریق آلبومین بر عملکرد بالینی و عوارض ناشی از سکتهی مغزی خونریزیدهنده در بیماران بستری در بخش مغز و اعصاب بیمارستان گلستان اهواز40040849757FAسید احسان محمدیانی نژادگروه نورولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.رضا باورصاد شهری پورگروه نورولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.مرتضی عقبائیگروه نورولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.نسترن مجدی نسبگروه نورولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.داود کاشی پزهاگروه نورولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.نوشین مشهدیزادهپزشک عمومی.داود شلیل احمدیگروه نورولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.مجتبی خادمیان قادیکلاییگروه نورولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.محمدرضا نژادسلامیگروه نورولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.Journal Article20120922<strong>Background and Objective: </strong>The aim of this study was to evaluate the effect of the albumin in clinical function after acute intracerebral hemorrhage.
<strong>Subjects and Methods: </strong>The study was a double-blind clinical trial in two group of patient with hemorrhagic stroke, including those with stroke occurred in the last 24 hours. The first group treated with albumin infusion with total dose of 1 g/Kg body weight for two hours per day and the second group was treated with normal saline with the same dose. The treatment duration was 7 days. Functional outcome of the first day, 8<sup>th</sup> days and 3 months after treatment were investigated on the basis of NIHSS. By Chi square and T-Test tatistical analyses and evaluation of the effectiveness of the intervention in the two groups were studied.
<strong>Results: </strong>Each arm of study contained 30 patients. Both groups were the similar in age, sex and risk factors. There were not significant difference in mortality rate) P=0.353(, hospitalization duration )P=0.343( and hematoma size before )P=0.596( and after )P=0.483( treatment in two groups. NIHSS of the first day )P=0.474( and after 3 months )P=0.095 following treatment did not show significant differences among both groups. However, the result at the 8<sup>th</sup> day of treatment showed significant differences (P=0.025).
<strong>Conclusion: </strong>The findings of thisstudy confirmed that, intravenous albumin used in the initial days in the patient with hemorrhagic stroke would improve short-term clinical and functional outcome, but this positive effect is diminished in the long-term.<strong>زمینه و هدف:</strong> این مطالعه به بررسی تأثیرات استفاده از آلبومین تزریقی در بهبود عملکرد بالینی بیماران دچار خونریزی حاد مغزی پرداخته است.
<strong>روش بررسی:</strong> پژوهش حاضر به صورت کارآزمایی بالینی دوسوکور میباشد. بیماران سکتهی مغزی هموراژیک که حداکثر 24 ساعت از وقوع آن گذشته وارد مطالعه شدند. بیماران به دو گروه تقسیم شدند، گروهی آلبومین را طی 7 روز، روزانه 2 ساعت به صورت وریدی و گروه دیگر نرمالسالین دریافت کردند. سرانجام بیماران در بدو بستری و روز هشتم و ماه سوم بر اساس معیار NIHSS ارزیابی شدند و در نهایت تحلیل آماری و ارزیابی میزان تأثیر مداخله در دو گروه مورد بررسی قرار گرفت.
<strong>یافتهها:</strong> 60 بیمار بررسی شدند، 30 بیمار آلبومین و 30 بیمار دارونما دریافت کردند. بیماران دو گروه از نظر سن، جنس و ریسکفاکتورها همسان بودند، در سایر بررسیها میزان مرگ ومیر دو گروه از نظر آماری تفاوت معناداری نداشتند (353/0P=). همچنین بین دو گروه روزهای بستری در بیمارستان تفاوت معناداری نداشت (343/0P=) و در بررسی حجم هماتوم قبل (596/0P=) و بعد از درمان (483/0P=) هم تفاوت معناداری دیده نشد. در روز اول بستری (474/0 P=) و سه ماه بعد از درمان (095/0P=) برحسب نتایج به دست آمده دیده شد که بین NIHSS دو گروه تفاوت معناداری از لحاظ آماری وجود ندارد. نتایج مربوط به روز هشتم بعد از درمان نشان داد که تفاوت NIHSS میان دوگروه از لحاظ آماری معنادار میباشد (025/0P=).
<strong>نتیجهگیری:</strong> بررسی این مطاله نشان داد که استفاده از آلبومین تزریقی در بیماران سکتهی مغزی خونریزیدهنده در هفتههای نخست باعث بهبود در عملکرد بالینی بیماران شود، ولی در طولانی مدت اثرات آن کاهش می یابد.دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12420130923The Investigation of Anger and Quality of Life within Coronary Heart Disease Patientsبررسی خشم و کیفیت زندگی در بیماران عروق کرونری34535449758FAعلیرضا آقایوسفیگروه روانشناسی، دانشگاه پیام نور، اهواز، ایران.مریم شاهندهگروه روانشناسی، دانشگاه پیام نور، اهواز، ایران.Journal Article20120123<strong>Background and Objective:</strong> Coronary heart disease (CHD) is a major cause of mortality in developed countries and various risk factors have been proposed for them, among which psychological factors have important role in outbreak or intensification and continuance of these disruptions. The aim of this study was to determine the difference between normal people and people with coronary heart disease with regards to anger and quality of life.
<strong>Subjects and Methods:</strong> This study was performed as a case-control design. Data was collected from 40 male and 40 female patients with CHD who had referred to Golestan Hospital specialist clinic in Ahwaz and 40 male and 40 female who were healthy on physician check-up, were used as control. Two groups completed the Spielberger`s State-trait Anger Expression Inventory 2 (STAXI-2) and Quality of Life Inventory (SF-36) to measure their anger and Quality of life. MANOVA test was used to analyze the data.
<strong>Results:</strong> The Quality of life. A significant (P<0.001) difference was found on the Interaction Effect of Anger and Quality of Life between case and control groups. The comparison of means showed that male and female patients had more anger in desirable, semi and non desirable quality of life.
<strong>Conclusion:</strong> These finding illustrated that the effect of anger and quality of life style extremely related to coronary heart disease. Therefore, raising awareness may be an effective factor to prevent coronary heart disease while training of the patients to control their temper and having healthy life style to promote their health.<strong>زمینه و هدف:</strong> بیماریهای قلبی عروقی مهمترین علت مرگ در کشورهای توسعه یافته است و عوامل خطر متفاوتی نیز برای این بیماری ها مطرح است که از آن میان عوامل فشارزای روان شناختی نقش مهمی در ایجاد و یا تشدید و استمرار این اختلالات دارند. مطالعه حاضر، با هدف بررسی تفاوت بین بیماران عروق کرونر (مورد) و افراد سالم (شاهد)، از نظر خشم و کیفیت زندگی انجام شد.
<strong>روش بررسی:</strong> این پژوهش از نوع مورد- شاهدی بوده است. جمعیت مورد مطالعه، بیماران مراجعه کننده به کلنیک تخصصی بیمارستان گلستان اهواز بودند، که 40 بیمار مرد و 40 بیمار زن کرونری بر اساس تشخیص پزشک متخصص و همچنین 40 مرد و 40 زن مراجعه کننده به درمانگاه که به تشخیص پزشک سالم بودند، به عنوان گروه شاهد، با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای هر چهار گروه آزمون سیاهه بروز خشم - صفت اسپیلبرگر(STAXI-2) و پرسشنامه کیفیت زندگی وابسته به سلامت (SF-36) انجام شد و نتایج آن با آزمون تحلیل واریانس چند متغیری (مانوا) مورد مقایسه آماری قرار گرفت.
<strong>یافتهها:</strong> اثر تعاملی عوامل خشم و کیفیت زندگی در گروههای آزمودنی بیمار و شاهد (51/16137F=) در سطح (001/0P<) معنیدار میباشد، مقایسه میانگینها نشان داد که میزان خشم مردان و زنان بیمار در کیفیت زندگی مطلوب، تاحدودی مطلوب و نامطلوب، از مردان و زنان گروه شاهد بیشتر است.
<strong>نتیجهگیری:</strong> بطوریکه در مطالعه اخیر مشاهده شد خشم و سبک زندگی نامطلوب می تواند بستر ساز ابتلا به بیماری ها قلبی عروقی باشد. لذا افزایش آگاهی می تواند از عوامل موثر در پیشگیری ابتلا به بیماری ها قلبی عروقی و از طرفی با آموزش های افرادی بیمار در کنترل خشم و داشتن زندگی سالم سلامتی آنها ارتقاع خواهد یافت.دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12420130923Evaluation of Cardiovascular Risk Factors in Diabetic Patients in Two Regions with Differences in Race, Culture and Climateبررسی شیوع ریسک فاکتورهای قلبی عروقی در بیماران دیابتی در دو منطقه با تفاوتهای نژادی، اقلیمی و فرهنگی36337349759FAمهرنوش ذاکرکیشگروه غدد و متابولیسم، مرکز تحقیقات دیابت، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.نجمه رحیمیگروه داخلی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی، کرمان، ایران.حمید معرفتیدانشکدهی پزشکی، دانشگاه باهنر کرمان، ایران.زهرا کوثریاندانشکدهی علوم توانبخشی ، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.Journal Article20121022<strong>Background& Objective:</strong> The aim of this study is evaluation of cardiovascular risk factors in diabetic patients between two cities Kerman and Ahvaz with difference in culture, race and climate.
<strong>Subjects & Methods: </strong>In this crass-sectional study we enrolled 211 diabetic patients from Golestan diabetes care center of Ahvaz and 190 diabetic patients who were referred to Samen diabetes care center in Kerman. A questionnaire completed after direct interview examination and libratory assessment. The data were analyzed by SPSS 15 software. Standard chi-square test was used to compare the prevalence rates and the Means were compared by standard t test.
<strong>Results: </strong>Thetotal number of patients from Golestan center of Ahvaz was 211 (144 female (68.6%) and 67 male (31.4%)) with mean age of 55.52±10.32 years old and mean of duration of disease 6.72±6.39 years. Also thetotal number of patients from Samen center of Kerman was 190 (161 female (85.5%) and 29 male (14.5%)) with mean age of 54.37± 9.75 years old and mean of duration of disease 8.78 ±7.48 years.Overall, arterial hypertension, cigarette smoking and low HDL-C were more frequent between Ahvasien patients (P<0.0001, P=0.0004 and P<0.0001 respectively (.In contrast 20.4% of Kermanien patients were opium user and dyslipidemy as trouble in triglyceride were more frequent between them (P<0.0001 and P =0.027 respectively (. Renal insufficiency and uncontrolled diabetes were frequent in both two groups and there was no statistically significant different between them.
<strong>Conclusion:</strong> Cardiovascular risk factors are frequent between the patients of both two cities. Differences in race; climate and social habits may be the related causes of higher prevalence of hypertension in Ahvaz and dyslipidemia in Kerman.<strong>زمینه و هدف:</strong> هدف از این مطالعه مقایسه ریسک فاکتورهای قلبی عروقی در بیماران دیابتی در شهر کرمان و اهواز با تفاوتهای اقلیمی و نژادی و فرهنگی میباشد.
<strong>روش بررسی:</strong> این مطالعه توصیفی ـ تحلیلی مقطعی روی 211 بیمار مراجعه کننده به بیمارستان گلستان اهواز و 190 بیمار مراجعه کننده به مرکز دیابت ثامن الحج کرمان انجام شد. جمع آوری اطلاعات براساس پرونده بیماران و مصاحبه حضوری، معاینه فیزیکی و انجام آزمایشات صورت گرفت. داده ها توسط نرم افزار15 SPSS تجزیه و تحلیل شد. جهت مقایسه میزانهای شیوع از آزمون استاندارد chi- square استفاده شد و میانگین ها با آزمون استاندارد <em>t</em> test مقایسه شدند.
<strong>یافتهها:</strong> بیماران اهواز 211 نفر شامل: 144 بیمار زن (6/68%( و 67 بیمار مرد (4/31%) بودند. متوسط سنی بیماران اهواز 32/10±52/55 سال و متوسط طول دوره بیماری 39/6±72/6 سال بود. در بیماران ساکن شهر کرمان از مجموع 190 بیمار 161 نفر زن (5/85%) و 29 نفر مرد (5/14%) بودند. متوسط سنی آنها 75/9±37/54 سال و متوسط طول دوره بیماری آنها 48/7±78/8 سال بوده است. در بیماران شهر اهواز فشار خون بالا، مصرف سیگار و کمبود -C HDL شیوع بالاتری داشت(به ترتیب 0001/0 P <، 0004/0 = P و 0001/0P < ). در مقابل 4/20% بیماران کرمان اپیوم مصرف می کردند ودیس لیپیدمی به صورت اختلال در محور تری گلیسیرید در آنها شایع تر بود(به ترتیب 0001/0P < و 027/0 = P ). شیوع نارسائی کلیه و اختلال کنترل قند در هر دو گروه قابل توجه بود.و تفاوت معنی داری با هم نداشت.
<strong>نتیجهگیری</strong>: عوامل خطر ساز قلبی عروقی در بیماران هر دو شهر شیوع بالایی دارد. با توجه به شیوع بالاتر دیس لیپیدمی در کرمان و فشار خون در اهواز میتوان نقش نژاد، تأثیرات اقلیمی و عادات اجتماعی را بعنوان فاکتورهای موثر مطرح کرد.دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12420130923A Study of Simple and Multiple Relationships between Morningness and Sleep Quality among Students with Addiction Potential in Shahid Chamran Universityبررسی رابطهی ساده و چندگانهی بامدادگرایی و کیفیت خواب با آمادگی به اعتیاد در دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز37538349760FAیداله زرگرگروه روانشناسی، دانشکدهی علوم و تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، ایران.طیبه رحیمی پردنجانیگروه روان شناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه بجنورد، ایران.علی محمدزاده ابراهیمیگروه روان شناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه بجنورد، ایران.زهرا نوروزیگروه روانشناسی، دانشکدهی علوم و تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، ایران.Journal Article20120119<strong>Background and Objective:</strong> This study examined the simple and multiple relationships between morningness and sleep quality among students with addiction potential in students Shahid Chamran University of Ahvaz<strong>.</strong>
<strong>Subjects and Methods</strong><strong>: </strong> One hundred and fifty subjects were selected by multistage random sampling from the whole students of Shahid Chamran University of Ahvaz<strong>.</strong> The scales used for this study were Iranian Addiction Potential Scale (IAPS), morningness questioner (CSM) and sleep quality (PSQI). The method of this study was descriptive. In order to analysis the data, used Pierson correlation and regression analysis.
<strong>Results:</strong> There were significant simple and multiple relationships between predictors and criterion variables. There was significant correlation between morningness and addiction potential. In addition, there was significant correlation between sleep quality and addiction potential. Regression analysis showed that there were multiple relationships between morningness and sleep quality with addiction potential<strong>.</strong>
<strong>Conclusions: </strong>The overall results showed that students with low morningness and low sleep quality are exposed to higher risk of addiction.<strong>زمینه و هدف</strong>:عوامل و زمینههای بسیاری در شکلگیری اعتیاد وجود دارند که یکی از مهمترین آنها آمادگی فردی میباشد. اعتیاد به مواد مخدر اغلب دامنگیر افرادی میشود که از آمادگی برای ابتلا برخوردارند. لذا هدف تحقیق حاضر بررسی رابطهی ساده و چندگانهی بامدادگرایی و کیفیت خواب با آمادگی اعتیاد در دانشجویان دانشگاه شهیدچمران میباشد.
<strong>روش بررسی</strong>: بدینمنظور تعداد 150 نفر از دانشجویان دانشگاه با روش نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای انتخاب شدند و پرسشنامههای تحقیق را تکمیل نمودند. ابزار تحقیق شامل پرسشنامهی 13 مادهای بامدادگرایی (CSM)، پرسشنامهی 18 مادهای کیفیت خواب پیتزبرگ (PSQI) و مقیاس ایرانی آمادگی اعتیاد )(IAPS میباشد.
<strong>یافته ها</strong>: یافتههای تحقیق نشان میدهد که بین بامدادگرایی با آمادگی کلی اعتیاد و خردهمقیاسهای آن رابطهی سادهی معنادار و معکوسی وجود دارد. بین کیفیت خواب با آمادگی کلی اعتیاد و خردهمقیاسهای آن رابطهی سادهی معنادار و معکوسی وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون با روش مرحلهای بیانگر این است که بین بامدادگرایی و کیفیت خواب با آمادگی اعتیاد، رابطهی چندگانهی معناداری وجود دارد. لذا میتوان بهجای تأکید صرف بر مصرف مواد یا الکل، به عوامل زیربنایی آن مثل ارتباط برخی ویژگی شخصیتی همچون بامدادگرایی- عصرگرایی و کیفیت خواب با آمادگی به اعتیاد توجه شود و تحقیقات بیشتری در این زمینه انجام گیرد.
<strong>نتیجهگیری:</strong> در مجموع، بر اساس این یافتهها میتوان گفت، افراد بامدادگرا و افرادی که کیفیت خواب بالایی دارند، آمادگی کمتری برای اعتیاد به مواد مخدر دارند.