دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12220130522Evaluation of Nanohydroxyapatite Powder Synthesized by Sol-gel Combustion Method and Bio Oss on Reconstruction of Parietal Bone Defects in Ratساخت نانوپودر هیدروکسیآپاتیت به روش سل- ژل احتراقی و بررسی کاربرد آن در ترمیم ضایعات استخوان پاریتال موش صحرایی14915749327FAایرج کاظمی نژاددانشکدۀ علوم، گروه فیزیک،
دانشگاه شهید چمران، اهواز، ایران.محمود جهانگیرنژادگروه پریودنتولوژی، دانشکدۀ دندان-پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، ایران.قاسم ساکیگروه تشریح دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.مریم رحیم زاده لرکیدانشکدۀ علوم، گروه فیزیک، دانشگاه شهید چمران، اهواز، ایران.شبنم امیرپورگروه پریودنتولوژی، دانشکدۀ دندان-پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، ایران.Journal Article20130107<strong>Background and Objective: </strong>The aim of this research is to investigate the possible use of hydroxyapatite nanoparticles in parietal bone regeneration.
<strong>Subjects and Methods:</strong> Ca<sub>10</sub>(PO<sub>4</sub>)<sub>6</sub>(OH)<sub>2</sub> nanoparticles were synthesized by sol-gel combustion method using citric acid as combustion agent. The calcium nitrate tetrahydrate, citric acid and ammonium dihydrogen phosphate and deionized water with the proper stoichiometry were used. The nanoparticles were studied by the TG/DTA, XRD, FT-IR, SEM and TEM techniques. XRD. Fourier transform infrared spectroscopy (FT-IR) was used to identify different bond groups in the structure of the samples. The hydroxyapatite nanopowders were used on of adult male Sprague Dawley rats for parietal bone regeneration.
<strong>Results:</strong> The product had a hexagonal structure. SEM images showed morphology and mean nanoparticles size.
<strong>Conclusion: </strong>The results showed that the bone repairing with HA nanoparticles occur similar to typical repairing by commercially available (Bio Oss) and even it takes place with minimal tissue inflammation.<strong>زمینه و هدف:</strong> هدف از انجام این تحقیق، بررسی امکان کاربرد نانوذرات هیدروکسیآپاتیت در ترمیم ضایعات استخوان فک میباشد.
<strong>روش بررسی:</strong> در این تحقیق، نانوذرات هیدروکسیآپاتیت با فرمول شیمیایی Ca<sub>10</sub>(PO<sub>4</sub>)<sub>6</sub>(OH)<sub>2</sub>، به روش سل- ژل احتراقی در حضور اسید سیتریک بهعنوان سوخت تهیه شدند. بدین منظور، از نیترات کلسیم 4 آبه، اسید سیتریک و فسفات دیهیدروژن آمونیوم با استوکیومتری مناسب و آب یونزدایی شده استفاده شد. نانوذرات تولید شده بهوسیلة TG/DTA، XRD،,FT-IR SEM و TEM مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج حاصل از بررسی نمونهها بهوسیلة XRD ساختار هگزاگونال ذرات را تأیید کردند. تصاویر SEM و TEM، ریختشناسی و اندازة میانگین ذرات را نشان دادند. همچنین بهمنظور شناسایی گروههای مختلف موجود در ساختار بلوری هیدروکسیآپاتیت، روش طیفسنجی مادون قرمز تبدیل فوریه (FT-IR) مورد استفاده قرار گرفت. پس از ساخت پودر نانو هیدروکسیآپاتیت، مادة حاصله بر روی ترمیم استخوان پاریتال موشهای صحرایی نر بالغ نژادSprauge Dawly بهکار برده شد.
<strong>یافته ها:</strong> نتایج نشان داد که مادهی ساخته شده ساختار هگزاگونال داشته و طبق تصاویر میکروسکوپ الکترونی اندازه ی نانومتریک دارد.
<strong>نتیجه گیری:</strong> پودر نانوهیدروکسی آپاتیت ساخته شده به روش سل-ژل احتراقی دارای خاصیت استئوکنداکتیو مشابه Bio Oss می باشد و التهاب بافتی مختصری ایجاد میکند.دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12220130522Comparison of Acoustic Parameters in Normal Girls and Girls with Down Syndromeمقایسة شاخصهای اکوستیکی در دختران مبتلا به سندرم داون و دختران طبیعی18919549332FAشیوا جوادپوردانشکدة علوم توانبخشی، مرکز تحقیقات توانبخشی عضلانی- اسکلتی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.نگین مرادیدانشکدة علوم توانبخشی، مرکز تحقیقات توانبخشی عضلانی- اسکلتی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.0000-0002-5141-1307مجید سلطانیدانشکدة علوم توانبخشی، مرکز تحقیقات توانبخشی عضلانی- اسکلتی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.0000-0003-3827-1431هدایت نوریدانشجوی کارشناسیارشد گفتار درمانی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران.امین رضایی رادآموزش و پروش اسنثنایی ناحیة 2 اهواز، ایران.Journal Article20110621<strong>Background and Objective:</strong> Down syndrome is the most common cause of mental impairment. .Most people with Down syndrome experience difficulties in verbal communication and abnormal voice quality in these children reduces their opportunities for good communication. The aim of this study was to estimate the acoustic parameters in children with Down syndrome and normal children in order to achieve a quick indicator for assessment and treatment.
<strong>Subjects and Methods:</strong> This is a cross-sectional and descriptive- analytical study. In this study the voice samples of 20 children with Down syndrome and normal children between 4-8 years (average =4.6, SD= 1.46 years). Normal children matched for age and sex. Voice samples were analyzed by using Praat software. To investigate the difference between data, independent samples tests were used.
<strong>Results:</strong> The mean of fundamental frequency (F0) in children with Down syndrome were significantly lower than the control group (P = 0.009). Comparison of Jitter in the two groups showed a significant increase in this parameter in children with Down syndrome than in the control group (P= 0.004). Comparing the results of shimmer parameter was the same as jitter (P ‹ 0/000) and the Harmonic-to-Noise Ratio (HNR) parameter in children with Down syndrome than in the control group showed a significant decrease.
<strong>Conclusion:</strong> The results show that during the assessment and treatment acoustic evaluation can improve the accuracy and speed. And also use of acoustic parameters can lead to accurately plan treatment and direct focus on the defects.<strong>زمینه و هدف: </strong>سندرم داون، شایعترین علت آسیب هوشی است. افراد مبتلا به سندرم داون مشکلاتی در برقراری ارتباط شفاهی تجربه میکنند و همچنین کیفیت صوت ناهنجار به دلیل شیوع اختلالات صوت در این کودکان فرصت برقراری ارتباط مناسب را کاهش میدهد. هدف از انجام این پژوهش برآورد شاخصهای اکوستیکی کودکان سندرم داون و مقایسه با کودکان طبیعی به منظور دستیابی به شاخصی سریع برای ارزیابی و درمان است.
<strong>روش بررسی:</strong> پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی و به صورت مقطعی بود. نمونه صدای 20 کودک سندرم داون 4- 8 ساله (4/6 سال و انحراف معیار 46/1) و 20 کودک طبیعی که از لحاظ سن و جنس با گروه مورد بررسی تطابق داشتند، جمعآوری شد و با استفاده از نرمافزار Praat تجزیه و تحلیل شدند. برای بررسی تفاوت میان دادهها از Independent Samples Test استفاده شد.
<strong>یافته ها</strong>: نتایج نشان داد که میانگین F0 در کودکان سندرم داون به طور معناداری پایینتر از گروه کنترل بوده است (009/0P‹). بررسیJitter در دو گروه حاکی از افزایش معنادار این پارامتر در کودکان سندرم داون نسبت به گروه کنترل بود (004/0P‹). مقایسة پارامتر Shimmer در دو گروه نتایجی مشابه Jitter نشان داد (000/0P‹) و بررسی HNR در گروه کودکان سندرم داون نسبت به کنترل کاهش معنادار نشان داد.
<strong>نتیجه گیری: </strong>نتایج به دست آمده نشان می دهد حین ارزیابی و درمان کودکان سندرم داون بررسی اکوستیکی دقت و سرعت را ارتقا می بخشد و استفاده از پارامترهای اکوستیکی امکان طرحریزی دقیق درمانی و تمرکز مستقیم بر نقایص را میدهد.دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12220130522In vitro Assessment of Bond Strength of three Luting Agents to Fiber Reinforced Composite Postsمقایسة آزمایشگاهی استحکام باند پستهای کامپوزیتی تقویتشده با رشتههای فایبر با سه نوع سمان رزینی مختلف13114049334FAآزیتا کاویانیگروه ترمیمی، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.هنگامه علی نژادگروه ترمیمی، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.فاطمه دباغی تبریزگروه ترمیمی، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.ایلناز طاهری بید زردگروه ترمیمی، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.Journal Article20091017<strong>Background and Objective:</strong>The increasing demand for esthetic posts and cores has led to the development of Metal–free post and core systems. Fiber–reinforced composite posts are one of them. The aim of this study was to evaluate bond strength of three adhesive–resin–cements to fiber posts using push– out test.
<strong>Subjects and Methods:</strong> In this experimental <em>in vitro</em> study. Thirty endodontically treated teeth were randomly divided into three groups (n=10 each). Posts were luted with three resin cements (Rely x ARC, Multi link, Panavia F<sub>2</sub>). Cemented posts were sectioned in equal thirds using cutting machine. Each slice was polished by a soft and wet abrasive paper in order to get a 2mm thickness. Loading was performed by a testing machineat at a speed of 1mm/min until the post was dislodged. Data were analyzed using post hoc-test and ANOVA tests with P<0.05 as the level of significance.
<strong>Results:</strong> The type of cement bond strength did not vary significantly between coronal and middle sections. However, there were significant differences between apical sections of Rely x ARC and Multi link groups (P=0.032).
<strong>Conclusion:</strong> Bond strength to the fiber post was affected by the type of cement and root regions.<strong>زمینه و هدف:</strong> تقاضای رو به افزایش برای درمانهای ترمیمی زیباتر، منجر به توسعة روز افزون سیستمهای پست و Core فاقد فلز شده است که پستهای کامپوزیتی تقویتشده با رشتههای فایبر (FRC) یکی از آنهاست. هدف از این مطالعه، مقایسة استحکام باند پستهای FRC با سه نوع سمان رزینی مختلف در محیط آزمایشگاه است.
<strong>روش بررسی:</strong> در این مطالعة تجربی آزمایشگاهی، تعداد 30 عدد دندان اندو شده انتخاب شدند. نمونهها بهطور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. 30 پستFRC به نمونهها توسط یکی از سمانهای رزینی Rely X ARC، PANAVIA F2 و Multilink چسبانده شدند. 8 میلیمتر کرونالی هر پست سیمان شده در کانال ریشه به وسیلة دستگاه برش به سه قسمت مساوی تقسیم شد و قطعات توسط کاغذ سمبادة نرم خیس پرداخت شدند و به ضخامت 2 میلیمتر رسیدند. سپس نیرو به سمت اپیکال در دستگاه mm/min 1 تا زمان تغییر مکان پست وارد شد. برای آنالیز دادهها از آزمونهای آماری Post hoc-test و ANOVA استفاده شد.
<strong>یافته ها:</strong> در بررسی مناطق ریشه با یکدیگر قطعات میانی و کرونالی تمام سمانها فاقد تفاوت قابل ملاحظه آماری با یکدیگر بودند، اما در قطعة اپیکالی سمان Rely X ARC استحکام باند قابل ملاحظه بهتری نسبت به Multilink از خود نشان داد. (032/0P=)
<strong>نتیجه گیری:</strong> نوع سمان رزینی بر استحکام باند پستهای FRC مؤثر است و سمان رزینی Rely X ARC استحکام باند بیشتری نسبت به سمان Multilink به خود اختصاص داد، همچنین، استحکام باند در منطقة کرونالی ریشه بهطور قابل ملاحظهای بیشتر از ناحیآ اپیکالی است.دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12220130522Identification and Determination of Ochratoxcin A Concentration in Wheat Flour of Flour Factories in The Ahvaz city Using HPLCشناسایی و تعیین مقدار اوکراتوکسین A در آرد گندم کارخانههای آرد شهر اهواز با استفاده از HPLC21722749336FAعبدالعظیم بهفردانشکدة داروسازی، مرکز نحقیقات ارزیابی ایمنی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.زهرا نظریگروه فارماکولوژی و سمشناسی، دانشکدة داروسازی، مرکز نحقیقات ارزیابی ایمنی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.رضا حیدریگروه فارماکولوژی و سمشناسی، دانشکدة داروسازی، مرکز نحقیقات ارزیابی ایمنی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.Journal Article20110814Background and Objective: Ochratoxin A (OTA) is the most poisonous of ochratoxins, with nephrotoxicity and carcinogenicity toxic effects. This study was carried out to identify and determine the concentration of OTA in wheat flour produced by four factories in Ahvaz city using HPLC method.
Subjects and Methods: <em> </em>In order to separation and quantification of OTA in produced wheat flour of 4 factories in Ahvaz, 8 times, each time, one composite samples from wheat flour of each factory which comprising 20 grab samples was taken. An adequate of each sample mixed with methanol- phosphate buffer, filtered; an aliquot of the filtered was diluted and purified by running through a immunoaffinity column. The column was washed with water; then OTA was eluted by methanol. The eluted was concentrated to dryness under a gentle nitrogen stream. Finally, the residue was dissolved in mobile phase and analyzed by HPLC using column (150 mm ×4.6 mm ID, 5 µm C18 stationary phase) with a fluorescence detector (excitation and emission wavelength was 333 nm 460 nm respectively), mobile phase of acetonitrile-water-glacial acetic acid (49.5:49.5:1) and at flow rate of 1.5 mL/min The limits of detection and quantification were 0.0075 and 0.025 ng/g, respectively.
Results: Thirty (93.75%) out of 32 samples were contaminated with OTA, at concentration ranging from 0.004 to 0.809 ng/g, with an average of 0.09 ng/g.
Conclusion: The results showed that all of the samples had lower levels of OTA than maximum tolerable limit of 5 ng/g assigned by Institute of Standard and Industrial Research of Iran(ISIRI) for wheat and WHO guidelines.<strong>زمینه و هدف:</strong> اکراتوکسین A سمیترین نوع از اکراتوکسینهابا اثر سمیت کلیوی و سرطانزایی می باشد. این مطالعه به منظور شناسایی و تعیین مقدار اکراتوکسین A در آرد گندم کارخانههای آرد شهر اهواز به روش HPLC، انجام شد.
روش بررسی: به منظور شناسایی و تعیین اکراتوکسن A در آردهای تولیدی 4 کارخانه ی آرد شهر اهواز، هشت بار و هر بار یک نمونهی مرکب مشتمل بر 20 نمونه از آرد هر یک از کارخانه ها حمع آوری می شد. مقدار مناسبی از هر نمونه ها با محلول متانول و بافر مخلوط و از کاغذ صافی عبور و مقداری از محلول زیر صافی پس از رقیق سازی، از ستونهای مونوافینیتی مخصوص اکراتوکسین عبور داده شد. آنگاه ستون را با آب مقطر شسته و سرانجام اکراتوکسین باند شده به مادة جاذب ستون با متانول جداسازی شد. محلول متانولی توسط ازت تبخیر و باقیمانده در فاز متحرک حل و با تزریق هریک از آنها به دستگاه HPLC مجهز به ستون 18C (ابعادmm 6/4×150، اندازة ذرهای µm5(، دتکتور فلورسانس (طول موج بر انگیختگی nm333، نشر nm460)، استفادة آب: استونیتریل و استیک اسید گلاسیال (5/49: 5/49: 1) بهعنوان فاز متحرک با سرعت جریان ml/min5/1، آنالیز شدند.
یافته ها: 75/93درصد نمونهها (30 نمونه از 32 نمونه آرد مورد بررسی) به اکراتوکسین A در محدودة غلظتng/g809/0-004/0 و میانگین ng/g09/0 آلودگی داشتند.
نتیجه گیری: سطح اکراتوکسن A در همة نمونهها کمتر از حد مجاز تعیین شده توسط مؤسسة استاندارد ملی و تحقیقات صنعتی ایران (ppb5) و WHO بود.دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12220130522Comparison of Implicit and Explicit Motor Learning with Dominant and Non Dominant Hand in Youthبررسی مقایسهای یادگیری حرکتی صریح و ضمنی دست غالب و غیر غالب در جوانان17718749338FAوحید نجاتیگروه روان شناختی، پژوهشکده علوم شناختی و مغز، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران.سارا ایزدی نجفآبادیگروه کاردرمانی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، ایران.زهرا انتظاریگروه تربیت بدنی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران.Journal Article20091215<strong>Background and Objective:</strong> How brain hemispheres control movement is one the most challenging in neuroscience and is faced with opposite views. Comparing dominant and non dominant hand is of the methods used to investigate hemispheres function. The goal of this study was to compare implicit and explicit motor learning with dominant and non dominant hand.
<strong>Subjects and Methods:</strong> Sixty students ofShahid Beheshti university were divided into two groups (n=15 each): implicit and explicit, participated in this study. One group performed the task with dominant hand and the other with non dominant hand. The task used in this study was Serial Reaction Time Task in which participants in explicit group were aware of the sequences of stimulants and those of implicit group were unaware.
<strong>Results: </strong>Comparing response error and time in regular blocks in explicit and implicit learning tasks with dominant and non dominant hand showed no significant differences except in implicit and explicit learning speed of dominant hand. Speed of explicit learning was higher than in implicit learning (P=0.016).
<strong>Conclusion</strong>: Implicit and explicit motor learning of dominant and non dominant hand are similar. Therefore it may be possible that brain parts involving in implicit learning overlap with those of explicit learning. More explicit learning in right hand may be the result of left hemisphere dominance in explicit learning.<strong>زمینه و هدف:</strong> چگونگی عملکرد نیمکرههای مغزی برای ایجاد حرکات، یکی از چالشبرانگیزترین مباحث علوم اعصاب میباشد که در مطالعات مختلف با نتایج متفاوتی همراه است. تفاوت عملکرد دست غالب و غیرغالب جهت بررسی عملکرد نیمکرههای مغزی مورد استفاده است. هدف این مطالعه بررسی تفاوت دست غالب و غیر غالب در یادگیری توالی حرکتی صریح و ضمنی میباشد.
<strong>روش بررسی:</strong>60 نفر از دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی در دو گروه 30 نفره (یادگیری صریح و ضمنی) شرکت کردند. هر گروه خود به دو گروه 15تایی تقسیم شد. گروهی با دست غالب و گروهی با دست غیرغالب تمرین را انجام میداد. ابزار مورد استفاده، تکلیف زمان عکسالعمل متوالی است که در آن افراد گروه صریح از توالی ظهور محرکها آگاهی داشتند و افراد گروه ضمنی بدون اطلاع تکلیف را انجام میدادند.
<strong>یافته ها:</strong> مقایسة خطا و زمان پاسخ در مراحل منظم در تکالیف یادگیری صریح و ضمنی در دست راست با دست چپ تفاوت معناداری را نشان نداد. سرعت یادگیری صریح از یادگیری ضمنی دست غالب بیشتر است(016/0=<em>p</em>).
<strong>نتیجه گیری:</strong> یادگیری حرکتی صریح و ضمنی دست غالب و غیرغالب یکسان میباشد، بنابراین احتمالاً مناطق مغزی مربوط به یادگیری حرکتی با هر دو دست با یکدیگر همپوشانی دارد. یادگیری صریح بیشتر در دست راست نیز میتواند بهعلت غالب بودن نیمکرة چپ در یادگیری صریح باشد.دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12220130522Risk Factors Associated with Diabetic Neuropathy in Type 2 C Patients Referred to Diabetic Clinic of Golestan Hospital, Ahvaz, Iranبررسی ارتباط نوروپاتی دیابتی و عوامل خطر همراه در بیماران دیابتی نوع دو مراجعهکننده به کلینیک دیابت بیمارستان گلستان اهواز14114749340FAسید احسان محمدیانینژادگروه نورولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، ایرانحاجیه بی بی شهبازیانگروه غدد و متابولیسم و مرکز تحقیقات دیابت، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، ایران.داود کاشی پزهاگروه نورولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، ایرانمهرداد کریمیگروه نورولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، ایرانمرتضی عقبائیگروه نورولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، ایرانداود شلیل احمدیگروه نورولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، ایراننوشین مشهدی زادهپزشک عمومی.محمدرضا نژادسلامیگروه نورولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، ایرانJournal Article20120922<strong>Background and Objective:</strong> Diabetes mellitus is one of the most common endocrine diseases. It affects 5-8% of Iranian population and nearly 177 million people worldwide. The disease predisposes to multiple microvascular complications such as neuropathy; retinopathy and nephropathy. Of these; neuropathy is the most common complication.7% at the time of diagnosis and 50% in the patients with 25 years history of disease suffer from neuropathy. Neuropathy can lead to sensory disturbances; foot ulceration; cellulitis; steomyelitis; gangren and amputation. Some people with diabetes experience painful neuropathy leading to impairment of daily function. Autonomic dysfunction is another debilitating complication of the diabetic neuropathy. In this study the relationship between diabetic neuropathy and a number of risk factors was evaluated.
<strong>Subjects and Methods:</strong> 150 patients with type 2 diabetes randomly referred to diabetic clinic of Golestan hospital; Ahvaz, based on Michigan Neuropathic Diabetic Scoring and the nerve conduction study were divided into two groups with and without neuropathy and their relationship with risk factors was evaluated.<br /> <strong>Result:</strong> From 150 patients with diabetes;39 patients experienced neuropathy and prevalence of neuropathy was 26%.in the study of neuropathy and various risk factors; significant correlation between neuropathy and Age(p<o.oo6); duration of disease(p<0.001); BMI(p<0.05)and MNDS(p<0.001) was ststistically remarkable.
<strong>Conclusion:</strong> the study reports concluded statistically significant relationship between age;MNDS;duration of disease;retinopathy; hypertention and BMI;thus controlling of blood pressure and weight control;resulting in wheight loss and subsequent better control of glucose;can be causative in delation of diabetic neuropathy<strong>زمینه و هدف:</strong> نوروپاتی ناشی از دیابت میتواند باعث اختلال حس و زخم اندامها، سلولیت، استئومیلیت، گانگرن و در نهایت قطع عضو شود. در برخی از افراد نوروپاتی دردناک ایجاد شده که میتواند باعث اختلال عملکردروزانة بیماران مذکور شود. بدلیل شیوع بالای این بیماری و عوارض آن که درصورت عدم تشخیص به موقع و کنترل آنها میتواند مشکلات عدیدهای برای بیمار و سیستم درمانی کشور ایجاد نماید و نظربه جمعیت بالای استان خوزستان، این پژوهش با هدف بررسی ارتباط نوروپاتی دیابتی و عوامل خطرهمراه دربیماران دیابتی نوع 2 مراجعهکننده به کلینیک دیابت بیمارستان گلستان اهواز انجام شده است.
<strong>روش بررسی: </strong>تعداد 150 بیمار دیابت نوع 2 بطورتصادفی، ارجاعی از کلینیک دیابت بیمارستان گلستان اهواز براساس درجهبندی میشیگان و سپس انجام مطالعة هدایت عصبی موردبررسی و به دو گروه نوروپاتیک و بدون نوروپاتی تقسیم و ارتباط آنها با فاکتورهای خطر بررسی شد.
<strong>یافته ها: </strong>از تعداد 150 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2، تعداد 39 نفر نوروپاتی داشتند که شیوع 26% داشت. در مطالعة بین نوروپاتی و ریسک فاکتورهای مختلف ارتباط معناداری بین نوروپاتی با پروفایل چربی خون، قندخون ناشتا، سیگار و HbA1<sub>c</sub> ، دیده نشد. اما بین نوروپاتی و سن (006/0P<) ، طول دورة بیماری (001/0>P)، BMI (05/0P<)، رتینوپاتی (001/0P<)، تست درجهبندی میشیگان(001/0>P) و فشارخون(002/0P<) تفاوت معنادار از نظر آماری مشاهده شد.
<strong>نتیجه گیری:</strong> باتوجه به اینکه در این مطالعه ارتباط معناداری ازنظرآماری بین متغیرهای: سن، تست درجهبندی میشیگان، طول دورة بیماری، رتینوپاتی، فشارخون و BMI وجود داشته است، لذا باکنترل فشارخون و همچنین کنترل وزن بیماران و درنتیجه کاهش وزن و متعاقب آن کنترل بهتر قندخون بیماران میتوان بروز عوارض دیابت و نوروپاتی ناشی ازآن را به تأخیر انداخت.دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12220130522Effects of Zinc Supplementation on Glycemic Control in Patients with Type 1 Diabetesتعیین اثر روی در کنترل قند خون بیماران مبتلا به دیابت نوع یک11111949341FAپیمان پیامیدانشکدة پزشکی، مرکز تحقیقات دیابت، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.عاطفه حسنزادهدانشکدة پزشکی، مرکز تحقیقات دیابت، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایرانسارا صفاریاندانشکدة پزشکی، مرکز تحقیقات دیابت، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.Journal Article20111024<strong>Background and Objective:</strong> For many years, a large number of studies showed that zinc has major role in biosynthesis, storage and function of insulin. The aim of this study is assessment of effects of zinc supplementation on glycemic control in patients with type 1 diabetes
<strong>Subjects and Methods:</strong> Body mass index (BMI), serum levels of zinc and HbA1c of 29 patients with type 1 diabetes at baseline were measured. Then patients received 50 mg/day elemental zinc for 3 months. At the end of the treatment period serum levels of zinc and HbA1c were investigated again.
<strong>Results:</strong> After treatment, mean serum zinc level did not differ significantly with before levels. But the mean HbA1c levels from 8.5±.7 reached to 8.1 ± .7 after treatment with zinc supplementation (P<.001). HbA1c levels decrease mainly occured in women with a BMI < 25 and men with BMI > 25. As The higher the BMI, the percentage of reduction in HbA1c level was lower.
<strong>Conclusion:</strong> The results of this study suggest that administration of zinc can reduce the levels of HbA1c in patients with type 1 diabetes. However, this effects is dependent upon both gender and BMI of the patient.<strong>زمینه و هدف:</strong> بررسیهای مختلف در سالهای متمادی، بیانگر آن بودهاند که یونهای روی نقش مهمی در بیوسنتز، ذخیرهسازی و عملکرد انسولین بر عهده دارند. هدف این مطالعه تعیین اثر روی در کنترل قند خون بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 است.
<strong>روش بررسی:</strong> نمایة تودة بدنی، سطح سرمی روی و هموگلوبین گلیکوزیله خون 29 بیمار مبتلا به دیابت نوع 1 در ابتدای مطالعه اندازهگیری شد. سپس بیماران به مدت 3 ماه تحت درمان روزانه با 50 میلیگرم روی المانته قرار گرفتند و در پایان مدت درمان مجدداً سطح سرمی روی و هموگلوبین گلیکوزیله در آنان بررسی شد.
<strong>یافته ها:</strong> میانگین سطح سرمی روی قبل و پس از درمان با یکدیگر تفاوتی نداشت. اما میانگین سطح هموگلوبین گلیکوزیله خون پس از درمان با روی از 7/0 ± 5/8 درصد به 7/0 ± 1/8 درصد رسیده بود (p< .001). کاهش سطح هموگلوبین گلیکوزیله عمدتاً در خانمهای با نمایة تودة بدنی کمتر از 25 و آقایان با نمایة تودة بدنی بیشتر از 25 اتفاق افتاده بود. هرچه نمایة تودة بدنی بیماران بیشتر بود، میزان درصد کاهش سطح هموگلوبین گلیکوزیله کمتر بود.
<strong>نتیجه گیری:</strong> نتایج این مطالعه بیانکنندة آن است که احتمالاً تجویز روی میتواند بر سطح هموگلوبین گلیکوزیلة خون بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 مؤثر باشد. گرچه این تأثیر به جنسیت بیماران و نمایة تودة بدنی آنان وابسته است.دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12220130522Removal of Formaldehyde from Air Using Modified Bone Charحذف آلایندة فرمآلدئید گازی در هوا توسط خاکستر استخوان اصلاح شده19720849342FAحسینعلی رنگ کویگروه بهداشت حرفه ای دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور، اهواز، ایران.عباس رضاییدانشکده پزشکی، گروه بهداشت محیط ، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.علی خوانیندانشکده پزشکی، گروه بهداشت محیط ، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.احمد جنیدیدانشکده پزشکی، گروه بهداشت محیط ، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.Journal Article20110618<strong>Background and Objective: </strong>Formaldehyde (CH<sub>2</sub>O) is one of the toxic volatile organic compounds which must be removed from polluted air. One of the techniques available to remove is by use of adsorbents. The aim of this study was to evaluate the characteristics and adsorption capacity of modified black bone char (BBC) on CH<sub>2</sub>O vapor.
<strong>Subjects and Methods:</strong> In this experimental research two types of BBC adsorbents (nomal and modified) were produced. Specific surface area and pore volume of the adsorbent materials were determined using the Brunauer-Emmett-Teller (BET) surface area. The adsorbents structures were analyzed using scanning electron microscopy. The composition of BBC and modified BBC were analyzed by energy dispersive X-ray (EDX) measurement. To investigate breakthrough characteristics and adsorption capacity according to inlet concentration of CH<sub>2</sub>O on bone chars, adsorption experiments were carried out at 25±1<sup>o</sup>C under the same conditions.
<strong>Results:</strong> The specific surface area and pore volume for modified BBC (118.58m2/g and 0.374 cm 3/g) were higher than for BBC (105.24m2/g and 0.367 cm3/g). The EDX analysis showed that amount of calcium of the modified BBC was less than that of BBC. The results also showed that mean value of equilibrium time of modified BBC was longer than that of BBC (P<0.05). Moreover, the mean value of adsorption capacity of modified BBC was higher than that of BBC (P<0.05).
<strong>Conclusion:</strong> The modification of black bone char promotes porosity and adsorption capacity and can increase the removal efficiency of CH<sub>2</sub>O in air.<strong>زمینه</strong><strong>و</strong><strong>هدف:</strong> فرمآلدئید یکی از ترکیبات آلی فرّار سمی است که بایستی از هوای آلوده حذف شود. یکی از روشهای موجود برای حذف فرمآلدئید، فرآیند جذب سطحی است. هدف از این مطالعه تعیین تأثیر اصلاحسازی خاکستر استخوان بر ویژگیها و ظرفیت جذبی آن در حذف گاز فرم آلدئید بود.
<strong>روش</strong><strong>بررسی</strong><strong>:</strong> در این مطالعة تجربی، دو نوع جاذب خاکستر استخوان سیاه معمولی (BBC) و خاکستر استخوان سیاه اصلاح شده (Modified- BBC ) تولید شده بود. مساحت سطح و حجم منافذ جاذبها به روش مساحت سطح برونر- امت- تلر(BET) تعیین شده بود. مرفولوژی و ساختار سطحی جاذبها توسط تصاویر میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) مجهز به آنالیزور پراش انرژی اشعة ایکس (EDX) تعیین گردید. در جاذبهای خاکستر استخوان، به منظور بررسی ویژگیهای شکست و ظرفیت جذب بر حسب غلظت ورودی فرمآلدئید، آزمایشهای جذب تحت شرایط یکسان در دمای <sup>o</sup>c 1±25 انجام گردید.
<strong>یافته </strong><strong></strong><strong>ها:</strong>نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که مساحت سطح و حجم منافذ در Modified- BBC (m<sup>2</sup>/g 58/118 و cm<sup>3</sup>/g 374/0) بیشتر از BBC (m<sup>2</sup>/g 24/105 و cm<sup>3</sup>/g 367/0) بود. آنالیز EDXنشان داد که میزان کلسیم Modified- BBC کاهش یافته بود. همچنین نتایج نشان داد که در Modified- BBC نسبت به BBC، میانگین زمان تعادل جذب طولانیتر (05/0P<) و نیز میانگین میزان ظرفیت جذب بیشتر بود (05/0P<).
<strong>نتیجه گیری:</strong> اصلاحسازی جاذبهای مناسب؛ همچون خاکستر استخوان سیاه به سبب ارتقای ساختار تخلخلی سطح و ظرفیت جذب، میتواند کارآیی حذف فرمآلدئید در هوا را افزایش دهد.دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12220130522Constraint-induced Movement Therapy in Patients with Upper Limb Peripheral Nerve Injuryکاربرد تکنیک حرکتدرمانی همراه با محدودیت در بیماران مبتلا به آسیب اعصاب محیطی اندام فوقانی12113049343FAحمید رضا رستمیمرکز تحقیقات توانبخشی عضلانی- اسکلتی، دانشگاه علوم پزشکی جندی-شاپور اهواز، ایران.بتول ماندنیمرکز تحقیقات توانبخشی عضلانی- اسکلتی، دانشگاه علوم پزشکی جندی-شاپور اهواز، ایران.میمنت اکبریمرکز تحقیقات توانبخشی عضلانی- اسکلتی، دانشگاه علوم پزشکی جندی-شاپور اهواز، ایران.Journal Article20120616<strong>Background</strong><strong> and Objective</strong><strong>: </strong>Upper limb peripheral nerve injuries due to secondary changes in cortical maps cause to long lasting or sometimes permanent sensory-motor impairments. Aim of this study was to determine feasibility and efficacy of constraint-induced movement therapy (CIMT) on upper limb function in patients with peripheral nerve injuries.
<strong>Subjects and Methods: </strong>In a clinical trial, a convenience sample of 7 patients with median and ulnar nerve injuries (5 men, 2 women; mean age: 28 years) were measured. Following screening and signing informed consent, patients received an intensive practice program for 1.5 hours daily, 5 days per week, during 4-week period while their healthy hand was immobilized using a volar wrist and forearm splint during waking hours. Outcome measures including Semmes Weinstein Monofilaments (SWM), Nine-hole Peg Test (9-HPT), and Motor Activity Log (MAL) questionnaire were administered pre, and post, and 4 weeks after the treatment period.
<strong>Results: </strong>Data analysis did not show any changes in touch perception at tip of the fingers in SWM at post-test session; however, affected hand motor performance in 9-HPT and affected hand’s amount of use in activities of daily living according to MAL were significantly improved at the post-test session (P< 0.01) and this improvement was maintained at the follow up (P> 0.05).
<strong>Conclusion:</strong> CIMT can be considered as an appropriate technique in rehabilitation program for patients with peripheral nerve injuries.<strong>زمینه و هدف:</strong> آسیب اعصاب محیطی اندام فوقانی به علت تغییرات ثانویه نقشههای کورتیکال سبب آسیبهای حسی-حرکتی طولانیمدت و گاهی همیشگی میگردند. هدف این مطالعه تعیین امکان کاربرد و کارایی تکنیک حرکتدرمانی همراه با محدودیت بر عملکرد اندام فوقانی بیماران مبتلا به آسیب اعصاب محیطی بود.
<strong>روش بررسی:</strong> در یک مطالعة مداخلهای تعداد 7 بیمار مبتلا به آسیب اعصاب مدین و اولنار (2زن، 5مرد، میانگین سن: 28 سال) از جامعة در دسترس بررسی شدند. پس از غربالگری و کسب رضایتنامة کتبی، بیماران در حالی که دست و ساعد سمت سالمشان توسط یک اسپیلنت به مدت 4 هفته در ساعات بیداری بیحرکت میشد، تحت یک برنامة تمرینی فشرده با اندام مبتلا به مدت روزانه 5/1 ساعت، 5 روز در هفته به تعداد 20 جلسه در طی4 هفته قرار گرفتند. آزمونهای ارزیابی شامل: Semmes Weinstein Monofilament (SWM) <strong>،</strong> Nine<strong>-</strong>hole Peg Test (9-HPT) وMotor Activity Log (MAL<strong>)</strong>، قبل، بعد و 4 هفته پس از اتمام مداخلات صورت میگرفتند.
<strong>یافته ها:</strong> آنالیز اطلاعات حاکی از عدم تغییر در میزان درک لامسة بیماران در نوک انگشتان پس از درمان در آزمون SWM بود، حال آنکه عملکرد حرکتی بیماران در آزمون 9-HPT و کاربرد اندام مبتلا در فعالیتهای روزمرة زندگی در پرسشنامة MAL بهبودی معناداری را در جلسة پس از درمان نشان میدادند (01/0P<strong> <</strong>) و بهبودی در طول دورة پیگیری مطالعه نیز نسبت به جلسة پس از درمان ماندگار بود (05/0P<strong> > </strong>).
<strong>نتیجه گیری:</strong>تکنیک حرکت درمانی همراه با محدودیت میتواند به عنوان یک تکنیک درمانی مناسب در برنامة توانبخشی بیماران مبتلا به آسیب اعصاب محیطی اندام فوقانی در نظر گرفته شود.دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12220130522Effect of 12-Week Progressive Resistance Training on Balance, Fatigue and Disability in Women with MSتأثیر 12 هفته تمرین مقاومتی پیشرونده بر تعادل، خستگی و ناتوانی جسمانی زنان مبتلا به اماس15916749344FAاصغر توفیقیگروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدة تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه ارومیه، ایران.یعقوب ساکیگروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدة تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه ارومیه، ایران.کیوان رزمجوگروه مغز و اعصاب، دانشگاه علوم پزشکی، واحد دزفول.Journal Article20120814<strong>Background and Objective:</strong> Multiple Sclerosis (MS) is a demyelinating disease of the central nervous system (CNS) which leads to myelin distraction and disfunction in nerve conduction. The purpose of this study was to evaluate the effect of 12-week progressive resistance training on balance, disability and fatigue in women with MS.
<strong>Subjects and Methods</strong>: Based on a quasi experimental method, 24 women with MS (30.5 <em> </em>±5.9 years old,<em> </em>68± 11 kg, height 160± 7.6 cm) with 1 to 4 Expanded Disability Status Scale (EDSS) degree participated and randomly divided into two control and experimental groups. Experimental group carried out a 12-week resistance exercise program for 45 to 60 min 3 times/week. Control group did not participate in any routine exercise regimen. Berg Balance Scale test (BBS) was used to assessment of balance. In addition, fatigue severity scale (FFS) and EDSS questioners were used to evaluate fatigue and disability respectively. Data were analyzed by Multiple Analyses Of Variance (MANOVA) method with SPSS software at P<0.05.
<strong>Results:</strong> A significant difference in average scores of balance and fatigue between control and experimental groups (P<0.05), However, no significant difference was found in average scores of EDSS (P>0.05).
<strong>Conclusion:</strong> 12-week resistance training increases balance and decreases fatigue in MS patient; however, has no positive effect on disability.<strong>زمینه و هدف:</strong> مولیتپلاسکلروزیس یک بیماری مزمن دستگاه عصبی مرکزی میباشد که به وسیلة تخریب میلین سلولهای عصبی مرکزی باعث اختلال در هدایت جریانهای عصبی میشود. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر تمرینهای مقاومتی پیشرونده بر تعادل، ناتوانی جسمانی و خستگی بیماران زن مبتلا به بیماری اماس بود.
<strong>روش بررسی: </strong>در یک طرح نیمهتجربی 24 زن مبتلا به اماس (قد: <em> cm</em>6/7±160، وزن: <em>kg</em>11±68، سن 9/5±5/30) به شیوة هدفمند و بر اساس نمرة ناتوانی جسمانی توسعهیافتة کورتز (4ـ1) به صورت تصادفی به دو گروه تجربی و شاهد تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت 12 هفته، 3 جلسه در هفته به مدت 45 تا 60 دقیقه تمرینات مقاومتی پیشرونده انجام دادند. در این دوران گروه شاهد هیچگونه فعالیت بدنی منظمی نداشت. برای ارزیابی تعادل از تست تعادل بورگ، خستگی از پرسشنامة شدت خستگی و ناتوانی جسمانی از پرسشنامة توسعهیافته کورتز به صورت پیش و پسآزمون استفاده گردید. تحلیل دادهها در سطح خطای آلفای 5 درصد توسط آزمون آماری تحلیل واریانس چند متغیره مانکوا بهوسیلة بستة نرمافزاری <em>SPSS</em> نسخة 18 انجام شد.
<strong>یافته ها:</strong> نتایج آماری نشان داد که در میانگین نمرات تست تعادل و شدت خستگی بین دو گروه تجربی و شاهد تفاوت معناداری وجود دارد (05/0<em><</em> <em>P</em>). با اینحال در میانگین نمرات توانایی جسمانی دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0<em>P ></em>).
<strong>نتیجه گیری:</strong> بر پایة نتایج پژوهش حاضر اجرای 12 هفته تمرین مقاومتی پیشرونده باعث افزایش تعادل و کاهش خستگی در بیماران مبتلا به ام اس میشود ولی تأثیری بر توانایی جسمانی آنان ندارد.دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12220130522Accuracy of Sonography in the Diagnosis of Urinary Tract Calculi Compared with Non-Contrast CT Scanمقایسة میزان دقت سونوگرافی با سیتی اسکن بدون مادة حاجب در تشخیص سنگهای مجاری ادراری20921549345FAمرتضی طهماسبیگروه رادیولوژی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه جندی-شاپور اهواز، ایران.حیات ممبینیگروه اورولوژی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه جندی-شاپور اهواز، ایران.محمد سینا فضیلیگروه رادیولوژی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه جندی-شاپور اهواز، ایران.فاخر رحیممربی، مرکز تحقیقات سم شناسی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.Journal Article20120805<strong>Background and Objective:</strong> This study was designed to determine sensitivity, specificity, PPV (positive predictive value), NPV (negative predictive value) and accuracy of sonography in comparison to non-contrast CT scan for diagnosis of urinary tract calculi.
<strong>Subjects and Methods:</strong> Total 131 patients with urinary calculi detected by noncontrast CT scan underwent sonography on the same day without bowel preparation and in blinded fashion from Sep 2011 to March 2012. CT scan and sonography findings including location and size of stones were gathered.
<strong>Results:</strong> The sensitivity, specificity, PPV, NPV and accuracy of sonography in detection of caliceal calculi were 91.7%, 72.9%, 80.5%, 87.8% and 83.2 %, respectively. The sensitivity, specificity, PPV, NPV and accuracy of sonography in detection of renal pelvis calculi were 85.7, 100, 100, 97.3 and 97.7 %, respectively. The sensitivity, specificity, PPV, NPV and accuracy of sonography in detection of ureter calculi were 53%, 93.8%, 89.7%, 66.3% and 73.3 %, respectively. The sensitivity, specificity, PPV, NPV and accuracy of sonography in detection of bladder calculi were 84.6%, 100%, 100%, 98.3% and 98.5 %, respectively. The sensitivity, specificity, PPV, NPV and accuracy of sonography in comparison to CT scan, for detection of all urinary tract calculi were 78.7%, 91.7%, 91.9%, 87.4% and 88.2 % respectively.
<strong>Conclusion:</strong> Sonography is a reliable method in detection and confirmation of renal pelvis and bladder stones but is not reliable for detection of ureter and caliceal stones. Overall results show that sonography is the safe and first method for detection of renal calculi. However multislice CT scan remains second choice if sonography results are not sufficiently clear in patients with clinical doubt of ureter and caliceal of <3mm stones<strong>زمینه و هدف: </strong>تعیین حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت، ارزش اخباری منفی، و دقت سونوگرافی در مقایسه با سیتی اسکن بدون مادة حاجب در تشخیص سنگهای ادراری است.
<strong>روش بررسی:</strong> این مطالعه از مهر تا اسفند ماه 1390 بر روی بیماران با سنگ ادراری دیده شده در سیتی اسکن بدون تزریق انجام شد و در همان روز سونوگرافی بدون آمادگی رودهای، توسط رادیولوژیست غیر مطلع از نتیجة سیتی اسکن انجام شد. سپس اطلاعات سیتی اسکن و سونوگرافی شامل اندازه و محل سنگها جمعآوری و آنالیز آماری انجام گردید.
<strong>یافته ها:</strong> حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت، ارزش اخباری منفی و دقت سونوگرافی نسبت به سیتی اسکن در تشخیص سنگهای کالیسهای کلیه، لگنچه، حالب و مثانه بهترتیب تعیین گردید. در مجموع حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت، ارزش اخباری منفی و دقت کلی سونوگرافی نسبت به سیتی اسکن بهترتیب: 7/78، 7/91، 9/91، 4/87 و 2/88 درصد بود.
<strong>نتیجه گیری:</strong> سونوگرافی روش مطمئنی در تشخیص و تأیید سنگهای لگنچه و مثانه است، اما در خصوص تشخیص سنگهای حالب و کالیس روش مطمئنی محسوب نمیگردد. نهایتاً سونوگرافی با توجه به اینکه با دقت بالا میتواند عمده سنگهای ادراری را مشخص نماید و فاقد اشعة مضر رادیولوژی است، لذا به عنوان اولین اقدام تشخیصی پیشنهاد میگردد. بدیهی است با توجه به اینکه در بررسی سنگهای کوچکتر از 3 میلیمتر و سنگهای حالب و کالیس از دقت لازم برخوردار نیست، لذا در صورت ظن بالینی و عدم مشاهدة سنگ در سونوگرافی روش سیتی اسکن مولتیاسلایس پیشنهاد میگردد.دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمجله علمی پزشکی جندی شاپور2252-052X12220130522Determination of the effective point of measurement of cylindrical ionization chambers for electron beams with different energiesتعیین نقطة مؤثر اندازهگیری در اتاقک یونیزاسیون استوانهای برای پرتوهای الکترونی با انرژیهای مختلف16917649682FAمحمدعلی بهروزگروه فیزیک پزشکی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.محمدجواد طهماسبی بیرگانیگروه فیزیک پزشکی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.حجتالله شهبازیانگروه رادیوتراپی و آنکولوژی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اهواز، ایران.سهیلا بهاری فردگروه فیزیک پزشکی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.جعفر فتاحی اصلگروه فیزیک پزشکی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، ایران.Journal Article20110710<strong>Background and Objective: </strong>In order to measure the absorbed dose due to electron beam irradiation at the reference point of a medium, part of this medium is replaced by a cylindrical ionization chambers. Thus changes will appear in attenuation and scattering of the radiation. In order to assess the displacement effect, an effective point of measurement uses as the reference point. This effective point is taken upstream of the geometrical center of the chamber. This effective point of measurement depends on every detail of the chamber design, energy and field size. So, in the different researches on this point, various values has been reported for cylindrical ionization chamber. The purpose of this study was to analyse the dosimetric information of electron beams and determine the analytical effective point of measurement in CC13 ionization chamber.
<strong>Subjects and Methods:</strong> <strong><em> </em></strong>In this study a CC13 ionization chamber was used for dose determination of 9,12 and 15MeV electron beams of Varian accelerator of Ahwaz Golestan hospital in different field sizes of 6×6cm<sup>2</sup>up to 25×25cm<sup>2 </sup>applicators. Measurement was made in blue phantom, up to 30mm depth. The PDD curve was plotted separately for all treatment electron fields. The table curve 2D software was used for analyzing experimental data. Then critical point for each curve was calculated.
<strong>Results: </strong>The torsion area is caused by changing environment from air to phantom (water) during measuring of ionization.Also, with increased energy and field size, mean effective point of measurement is altered.
<strong>Conclusion:</strong> For CC13 ionization chamber, the mean value is obtained as 0.9r.<strong> </strong>
<strong>زمینه و هدف:</strong> هنگام اندازهگیری دُز جذبشدة ناشی از پرتوهای الکترونی در یک نقطة مشخص در ماده، مقداری از آن به وسیلة اتاقک یونیزاسیون جایگزین میشود. بنابراین در میزان تضعیف و پراکندگی پرتوها، تغییراتی ایجاد میشود. برای در نظر گرفتن اثرات مربوط به این جابهجایی، یک نقطة مؤثر اندازهگیری را به عنوان نقطة مرجع در نظر میگیریم، که این نقطه در بالای مرکز هندسی اتاقک میباشد. با توجه به اینکه نقطة مؤثر اندازهگیری به جزئیات طراحی اتاقک، انرژی و ابعاد میدان بستگی دارد، در مطالعات انجام شده بر روی آن، مقادیر متفاوتی برای اتاقک یونیزاسیون استوانهای گزارش شده است. هدف از این مطالعه، تحلیل اطلاعات دوزیمتریک تابشهای الکترونی و تعیین نقطة مؤثر اندازهگیری در اتاقک یونیزاسیون استوانهای CC13 میباشد.
<strong>روش بررسی: </strong>از اتاقک یونیزاسیون CC13، برای اندازهگیری دُز در میدانهای الکترونی 9، 12و15 مگاالکترون ولت دستگاه شتابدهندة خطی واریانC/D 2100 بیمارستان گلستان اهواز استفاده شده است و اپلیکاتورهای مورد استفاده با ابعاد cm<sup>2</sup>6×6،.........،cm<sup>2</sup>25×25 میباشند. اندازهگیریها در فانتوم آب تا عمق mm30 انجام گردید. منحنیهای درصد دُز عمقی برحسب عمق، برای تمام اپلیکاتورها با ابعاد مختلف رسم گردید. برای تحلیل دادهها از نرمافزارtable curve استفاده شد و سپس نقطه عطف منحنیها محاسبه گردید.
<strong>یافته ها: </strong>ناحیة پیچش (نقطة عطف منحنی) بیانگر تغییر محیط از هوا به فانتوم (آب) به هنگام اندازهگیری یونیزاسیون میباشد که میتوان آن را به عنوان نقطة مؤثر اندازهگیری در نظر گرفت. همچنین، میانگین نقطة مؤثر اندازهگیری با افزایش انرژی و ابعاد میدان تغییر مییابد.
<strong> نتیجه گیری: </strong>در اتاقک یونیزاسیون 13CC، میانگین بهدست آمده برای نقطة مؤثر اندازهگیری r 9/0 میباشد.